۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

در لذت خوردن


اگر شما هم مثل من يكي از لذات زندگيتون خوردن باشه و
هيچي مثل بوي يه غذاي خوشمزه حالتون رو خوب نكنه
و ديدن يه ظرف غذاي عالي با اون مواد طلايي رنگ براق و اون بوي محشر اشتها آور كل روزتون رو مي سازه
مطمئنم كه از ديدن " جولي و جوليا" لذت خواهيد برد.
داستان دو تا زن تو دو زمان متفاوت كه نقطه ي مشتركشون عشقشون به غذا و آشپزيه.
باور كنيد از ديدن دنياي اين دوتا زن لذت خواهيد برد
عاشق شخصيت جوليا چايلد مي شيد حتي اگر مثل من از "مريل استريپ" بدتون بياد .
تازه از اونجا كه شخصيت اصلي تو كار نوشتن بلاگه ، كلي هم ذات پنداريتون مي گيره و دلتون مي خواد شما هم بزنيد تو كار بلاگ آشپزي
اميدوارم آخر فيلم شما هم با همه ي ما عشق غذاها كه ايمان داريم دنيا رو مي شه با غذا تغيير داد و تبديلش كرد به محل بهتري براي زندگي ، هم عقيده بشيد

" جولي و جوليا" از اون فيلم هاييه كه شما رو مجبور نمي كنه فكر كنيد ، فلسفه ببافيد ، براي انتهاي تلخش گريه كنيد ، از رئاليسمش شوكه بشيد يا فسفرهاي مغزتون رو خرج كنيد تا ببينيد كارگردان چي مي خواسته بگه. "جولي و جوليا" در واقع فيلميه در ستايش زندگي و سادگي . "جولي" و "جوليا" نشون مي دن كه چه طور مي شه تو دنياي جدي اي كه همه چيزش جديه و آدم ها همشون سر خودشون رو با چيزهايي كه اصلا جدي نيستن ولي همه باور دارن كه جدي هستن گرم كردند ، گوشه اي ايستاد و با كمي فيله ي گوشت ، با كمي كرفس تازه ، با كمي شراب قرمز و از همه مهم تر با يك قالب كره چيزي رو خلق كرد كه هزار حرف براي گفتن داشته باشه و بتونه جدي ترين آدم ها رو هم وادار كنه تا احساسشون رو نشون بدن و بگن كه " Yum" ، چه غذاي فوق العاده اي .
و همين سادگي و عين زندگي بودن آدم هاي داستانه كه باعث مي شه وقتي بعد از دو ساعت از پاي فيلم پا مي شيد احساس خوبي داشته باشيد ، دلتون بخواد بريد در يخچال رو باز كنيد و يه كم قربون اون ليمو ترش هاي زرد درشت ، اون گوجه فرنگي هاي براق و اون كلم قمري كه اون گوشه كز كرده ، بريد وبعد از مدت ها يه نيم نگاهي به ميوه ي ممنوعه ي يخچال يعني اون قالب كره ي طلايي بندازيد و يه روز بي خيال چربي و كلسترول بشيد و كره رو بماليد روي برنج و بعدش هم " Yum" ، معجزه ي كره رو ببينيد .

پ.ن.:
البته فيلم يه جورايي هم علمي تخيلي بود. شما كه توقع نداريد ما باور كنيم آدم هاي قصه بعد از خوردن اون همه غذاي لذيذ و چرب همون طوري مانكن موندن؟!!

پ.ن.2:
آقا من هنوز از هيكل غول اين "مريل استريپ" تو فيلم ، شوكه هستم. همين قدر گنده بود از اول يا چه مي دونم حيله هاي تصويري بود؟!

۶ نظر:

ناپدید گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
Maanta گفت...

به ناپديد:
ببين من تازه الان پيامتو گرفتم . الان ساعت 10 صبح مي باشد!! بعدشم اگه بگم اين دكتر كيه؟ خيلي ضايع است؟!

سمان اینا گفت...

You are the butter to my bread, you are the breath to my life.

مسافر گفت...

پیام احسان چرا سانسور شده؟
باز بچه ام بی تربیتی کرد!
قربونش برم که چقدر شیرین زبون این احسان ِ من! الهی!! :دی

Maanta گفت...

به مسافر :
چه قربون دست و پاي بلوريشم ميري! اينو نگي چي بگي !!
بابا يه ذره اين احسانتون رو توجيه كنيد!! :)

Maanta گفت...

به سمان :
نفس من بيدي كه منو به وصال اين فيلم رسوندي :)