۱۳۹۷ فروردین ۱۳, دوشنبه

قهرمان در پیت

سوت شروع مسابقه که زده می شود، پاها روی پدال فشرده می شود و ماشین ها از جا کنده می شوند. همه راننده ها با رویای رد شدن از خط پایان زودتر از بقیه ی رقبا دور اول را طی می کنند و دور دوم را و دور سوم را و ...
همه چشم ها به جلو دوخته روی رقبا تمرکز کرده اند و تمام فکر و ذکرشان پیشی گرفتن از ماشین جلویی و رسیدن به ماشین جلوتری است تا آن جایی که دیگر ماشینی جلوتر نباشد و بتوانند تمام تمرکزشان را بگذارند روی ماشین پشتی که مبادا از یک لحظه غفلتشان استفاده کند و جلوتر بیفتد.
اما فراری باشی، مرسدس یا لامبورگینی و حتی فیات می دانی که بالاخره دیر یا زود برای تعویض لاستیک های دور زردت یا برای تنظیم زاویه فرمان یا ترمز یا هر بلای دیگری بالاخره آن صدای زمخت را توی گوشت خواهی شنید که :" بیا توی پیت". و اگر بخواهی خط پایان نازنین و رویایی را ببینی حتی اگر نفر اول هم باشی باید بروی توی پیت.
آن وقت است که آن چند ثانیه لعنتی فرا می رسد. چند ثانیه ای که باید منتظر بمانی در حالی که می دانی بقیه دارند با شتاب به خط پایان نزدیک و نزدیک تر می شوند و تمام ماشین هایی که به زحمت و دانه دانه ازشان سبقت گرفته ای دوباره از تو جلو می افتند، در حالی که تو یک جا ایستاده ای و تا بالارفتن آن شست معروف و رهایی از پیت تنها کاری که از دستت بر می آید این است که دندان هایت را روی هم بفشاری و همان طور که به ناخن های سفید شده از فشار روی فرمان ماشین زل زده ای به خودت دلداری بدهی که بالاخره نوبت آن ها می رسد و همه شان مجبور می‌شوند بروند توی پیت. دیر و زود دارد و سوخت و سوز ندارد. آن وقت این آن ها هستند که باید منتظر بنشینند و همان طور که دندان هایشان را روی هم فشار می دهند و به ناخن های سفید شده شان روی فرمان زل زده اند به جلو زدن تو فکر کنند. ولی خب مطمئن باش این دلداری ها خیلی هم به کمکت نمی آیند چرا که مجبوری بایستی وقتی می بینی همه دارند با تمام سرعت به سمت خط پایان می روند.
ایستادن وقتی همه دارند می روند شکنجه ای است که تحملش سخت ترین کار دنیاست حتی وقتی می دانی که همه آن رونده ها جایی از جاده جلوتر یا عقب تر از تو بالاخره باید بایستند و نفسی چاق کنند اگر می خواهند آن خط پایان نازنین را جایی فراتر از توی خواب و رویایشان ببینند.
سه سال است که توی پیت نشسته ام و زل زده ام به ناخن های سفید شده ام در حالی که همه از کنارم با سرعت عبور می کنند و قلبم از تمام این ویژژژژژ های عبورشان فشرده و فشرده تر می شود. امسال اما آن شست لعنتی بالاخره پایین آمده و حالا دوباره نوبت من است که پایم را روی گاز فشار دهم و به سمت آن خط پایان نازنین پرواز کنم. امسال دیگر نوبت من است.  بروید کنار فراری ها، مرسدس ها و لامبورگینی ها. همیلتون باشید، وتل یا رایکونن دیگر نوبت من است. امسال آن پرچم چهارخانه سیاه و سفید دور آخر باید اول از همه برای من پایین بیاید. بایستید و دور افتخارم را از روی سکوها نظاره گر باشید.