ليوان چايي ام را فكركنم قبلا گفته بودم كه همان ماه هاي اول آمدنم به اين شركت لب پر شد. و از آن جا كه قصدم رفتن بود هيچ وقت عوضش نكردم!
بعد از يك سال و نه ماه ، دوسه روزي است كه ليوانم گم شده. به گمانم كسي شكسته باشدش.
دلم مي خواهد اين را نشانه بگيرم براي بايدي رفتنم و بروم از اين شركت هميشه دوست نداشتني!
حيف كه
نشانه ها را هميشه نشانه ي خرافات دانسته ام .
حيف...
۴ نظر:
شرکت و ولش! این خانوم خشگله کیه !؟
بالاخره یه پست زدی که بشه باسش کامنت گذاشت!
من به زبون نشانه ها معتقدم
ای بابا،
شما هنوز تو اون شرکتی؟
از وقتی یادم میاد همش میگفتی میخوام برم، فردا میرم.
پس چی شد؟
اگه دل شیر نداری زنگ بزنم افشین قطبی یه ذره دل و جیگر اضافی داشت بده بهت؟
م.م
به مسافر:
حقا كه چيپي!!!
به ناپديد خان :
پس پيدات نيست ، پست هاي ما ايراد دارن؟
به ناشناس:
جان من بگو ، شما؟ م.م. يعني كي؟
ارسال یک نظر