جشنواره نوشت :
روز هفتم :
طهران ، تهران 10/8
خب بعد از چند روز ديدن فيلم هاي نه چندان خوب ، به نظرم حقمان بود كه يك روز خوب ديگر را تجربه كنيم.
فيلم "طهران ،تهران" از آنجا كه اسم " داريوش مهرجويي" رو يدك مي كشيد همون طوري كه انتظار داشتيم شلوغ بود . روي پله هاي سالن هم مردم نشسته بودند .
"طهران ، تهران " اولش قرار بود سه اپيزود باشد . يكي را مهرجويي بسازد ، يكي را كرم پور و يكي هم سهم "سيف الله داد" بود كه وقتش تمام شد و رفت آن طرف.
اين بود كه فيلم به "داد" تقديم شده بود . روحش شاد...
اپيزود اول :
"طهران ، تهران " كارگردان : داريوش مهرجويي
داستان خيلي قشنگ شروع شد . توي يكي از آن خانه هاي قديمي حياط دار . لحظه ي سال تحويل
چند دقيقه ي اول تماشاچي را مي برد به "مهمان مامان" همان جو پر از دوستي و خوشي در عين فقر. خانواده اي كه هيچ چيز نداشتند اما حتي يك لحظه هم فكر نميكردي كه چه قدر بدبختند . و بعد داستان اين خانواده كشيده مي شد به تور تهران گردي يك سري پيرمرد و پيرزن خوشحال! و يك تورمجاني مهمانشان مي شدي به تهران و همه ي آن چه به عنوان يك تهراني نديده اي تا به حال!
نكات مثبت :
- آدم هاي مهرجويي لااقل در اين دو فيلم "مهمان مامان " و " طهران تهران " از شر تمام آن سردرگمي ها ، تنهايي ها ، درك نشدن ها و ... ليلا و پري نجات پيدا كرده اند و چه فقير و چه غني ياد گرفته اند از زندگيشان لذت ببرند . اين شاد بودن در عين اين كه شايد هيچ كدام از دلايلي كه مردم معمولا با آن شاد مي شوند وجود ندارد و ديدن بهانه هاي كوچك براي دلخوشي همان چيزي است كه از فيلم هاي مهرجويي دوست دارم. (داريم؟)
- بازي ها عالي بودند . " پانته آ بهرام " نقشش را واقعا خوب بازي كرده بود . " قربان نجفي" هم خوب از پس نقش "نجيب" بر آمده بود. و بچه ها و پيرترها هم نقش خودشان را بازي مي كردند و اين خودش بيشترين كمك را به رئال بودن فضا ( در عين غيرواقعي بودنش) كمك كرده بود.
نكات منفي
- اگر بتوان خوش بيني بيش از حد را نقطه ي ضعف به حساب آورد ، اين خوش بيني مطمئنا پاشنه ي آشيل فيلم محسوب خواهد شد.
اپيزود دوم :
"سيم آخر" كارگردان : مهدي كرمپور
داستان اين يكي اپيزود راجع به گروه موسيقي راكي بود كه طبق معمول در اخرين لحظه كنسرتشان كنسل مي شود .
مطمئنا جالب ترين نكته ي فيلم حضور " رضا يزداني " به عنوان بازيگر بود . البته خيلي احتياجي به بازي نداشت چون هم نقشش كوتاه و كم ديالوگ بود و هم يك جورهايي داشت خودش را بازي مي كرد . اما با اين وجود هنوز بالاتر از خيلي از خود بازيگر پندارهاي فعلي سينما قرار مي گرفت.
داستان جالب بود .لااقل ديدن كنسلي كنسرت ها ، اين بار از آن سوي پرده ي سالن به خودي خود جذاب است .
نكات مثبت :
- همين اول بگويم بهترين قسمت فيلم كليپ آخرش بود با صداي محشر "رضا يز داني " البته منهاي چند تصوير كليشه اي و كمي لوس " رضا يزداني " در افق با گيتار الكترونيك در حالي كه باد در موهايش مي پيچد!
- داستان براي پرش از داستان هر كدام از نوازنده ها و ورود به داستان ديگري كاتهاي خوبي مي خورد و برگشت به سالن و ادامه ي ماجرا از كمي جلوتر ، خيلي خوب بود .
- داستانش گرچه خوب نبود و خيلي سرهم بندي محسوب مي شد و گاهي شعاري اما پرداخت خوبي داشت .
نكات منفي:
- همان نقطه ضعف هميشگي . ديالوگ ! بازهم ديالوگ هاي نچسب و تئاتري و شعاري .
نمي دانم چرا نويسنده ها به نوشتن كه مي افتند ، حرف زدن يادشان مي رود!
- بازي ها در كنار بازي هاي روان اپيزود اول قرار گرفته بودند و همين كمي تا قسمتي بازي ها را سردتر از آن چه بود نشان مي داد .
پ.ن.:
يكي از شخصيت هاي پررنگ در هر دو اپيزود ، مطمئنا موسيقي فيلم بود .
پ.ن.1 :
نمي دانم مردم كلا بي حال شده اند يا "آزادي ها" شوت مي زنند . بابا جشنواره است و همين كف و سوت زدن ها. نه كسي براي اسم مهرجويي كه روي پرده آمد دست زد نه براي اسم رضا يزداني . بابا ما به عشق همين ها مياييم جشنواره . والا
البته خبر رسيده سينما فرهنگ وضعش بهتر بوده و كمي سوت و دست از اقصي نقاط سالن به گوش رسيده و بعضا مشاهده شده.
( سم ، ياد دست زدن براي بهداد سر فيلم " روز سوم" بخير :) )
پ.ن. 3:
فيلم را حتما ببينيد . ضرر نمي كنيد.
۲ نظر:
خودت چرا وقتی می نویسی حرف زدن یادت می ره....ضمنا پاتو از کفش من بکش بیرون..
واي سمان
اگه بدوني !
انقده اين فيلمه قشنگ بود.
رضا يزداني رو كه ديگه نگو! چه مويي ، چه چشي! چه پروبالي!!! :)
ارسال یک نظر