۱۳۹۳ مهر ۳۰, چهارشنبه

المپیک شنا

خب بالاخره ده روز شنا هم تموم شد.هنوز نمی تونم برم المپیک. برای پاراالمپیک هم زوده هنوز.ولی خب، لااقل دیگه توی عمیق غرق نمی شم. هنوز شناکردنم عصبی، تلاش برای بقا و.شلخته است ولی خب انتظار.ندارین بعد ده جلسه ی یه ساعت و نیمه "یان فیلیپس" شده باشم  . حالا حالا تمرین لازم دارم.
توی این بی کاری و.بی پولی،  ترم بعد رو هم می نویسم. من آدم کارای نصفه نیمه نیستم. آدم کارهای نکرده شاید  ، ولی نصفه نیمه نه.
ایده آل گرایی مثل بختک افتاده روی زندگی.ما.  کاری را نمی کنیم و اگر بکنیم باید استاد شویم.
این از یادگارهای مامان جان است

۱۳۹۳ مهر ۲۵, جمعه

دکتر از انگلیس

تو کلاس یه پزشک داریم که دوسال انگلیس درس خونده.ترکیب پزشکی و انگلیس باعث شده که هیچ جوره نشه ایشون رو برگردوند رو زمین.اون بالا نشسته و به ما بدبخت های روی زمین می مگرد باافسوس

برگشته به شبانه ها تو روشون می گه متاسفانه ماروزانه ها باید با شما تو یه کلاس باشیم!!

۱۳۹۳ مهر ۲۳, چهارشنبه

عقده یونس یا چی؟!!

دانشگاه تهران.نتیجه رو که سامانتا برام خوند هیچ حسی نداشتم. خیلی سعی کردم که خوشحال باشم.که جیغ بزنم.که...
اما فایده نداشت.ادا درآوردن دردی رو دوا نمی کنه. Dead inside شدم رفته.
اوضاع وقتی بدتر شد که انگیزه ای براب ادامه دادن ندارم.گفته بودم که من هربار که آرزویی دارم،یا چیزی رو میخوام،همون اول با ایده اش، خیالش، فانتزیش چنان عشقبازی می کنم،چنان تا تهشو میرم که وقتی به خود آرزویم رسیدم دیگه ارضا شدم و برایم جذابیتی نداره ( همیشه می گم قدرت تخیل خوب یه نفرینه نه یه نعمت). حالا قضیه دانشگاه هم دقیقا همین طوره. همه ی جذابیت ادامه تحصیل با قبول شدن تو دانشگاهی که می خواستم ( یعنی بالاترین جایی که می شد رسید)  از بین رفت.حالا من موندم و یه راه دراز که هیچ کششی نداره!

فروید می گه :" رویا خاصیت ارضاکنندگی داره.اگر می خواهید به جایی برسید، به مسیر رسیدن فکر کنین،نه به هدف.وگرنه جذابیتش رو از دست میده".
به فروید کاری ندارم، ولی رویا واقعا ارضاکننده است لعنتی 
مثل همیشه من از همون اول راه به انصراف(استعفا)فکر می کنم و تنها کسی هم  که تااخرراه می ره منم .

۱۳۹۳ مهر ۱۳, یکشنبه

ابرو آبدهنی

آدم خیلی وقت ها نعمتی که دارد را نمی بیند
از آن بدتر گاهی لجش از دست نعمتش در میاید و غر غر می کند
نمونه اش همین ابروهای کمرنگ آب دهنی خلوت من که آرایشگاه رفته.و نرفته اش هیچ توفیر خاصی نمی کند.البته  برای بقیه، والا برای خودم که خیلی هم فرق می مند.  آنقدر فرق مب کند که دو-سه ماهی یکبار با سم سری به آرایشگاه و زری بزنیم تا به قول خودم ابروهایم را مدل مادرزادی بردارد. به خیالم ابروهایم رااگر ساده بردارم سنم سرجایش خشکش می زند و پیری را دور می زنم. زری و سم هم دوتایی بالای سر من بیچاره که روی صندلی یا بهتره بگم یونیت دندانپزشکی استاد زری دراز کشیده ام و قشنگ ترین ویویی که دارم دو جفت سوراخ دماغ است و چشم های سبز زری که با دقت یک جراح به ابروهایم زل زده و چشم های مشکی و درست سم که نمی دانم بالای سر من چکار می کند با آن ابروهای ترکیده ی پرپشتش که عین یک جفت فحش ناموسی شده اند آینه دق من ابرو آب دهنی ، ایستاده اند و هر هر به ابروهای بیچاره ام می خندند.
کل ابروها و پشت لبم پنج دقیقه هم طول نمی کشد.
بعد هم که اعتراض می کنم که چرا من باید قد سم که فقط برداستن یک ابرویش یک ساعت طول می کشد، چپ چپ نگاهم می کنند.
اصلا چرا من بااین ابروهایم که بیچاره ها یک دقیقه ای کارشان تمام است باید همان قدر پول بدهم که سم ابرو کلفت که زری را از کت.و کول می اندازد می دهد؟
انصاف است آخه؟
خلاصه این هزینه مساوی ابرو و پشت لب انقدر روی مخم می رود که یادم می رود نعمت اصلی راببینم.
همین سم بینوا هنوز از آرایشگاه بیرون نرفته دوباره ارایشگاه لازم می شود ولی من کمرنگ اب دهنی دو سه ماه هم آرایشگاه نرفتم،نرفتم
پس بایک حساب سرانگشتی هم می شود فهمید که آخر سر این منم که سود کرده ام.
بعد هم ابروی آبدهنی یعنی سیبیل آبدهنی، و خدا می داند در دنیای نسوان هیچ نعمتی بالاتر از بی سیبیلی نیست ;-)