۱۳۸۸ بهمن ۱۷, شنبه

شب واقعه


جشنواره نوشت :
روز دهم - روز آخر
شب واقعه امتياز 10/6

از اونجا كه فيلم قبلي شهرام اسدي"روز واقعه" درباره ي عاشورا بود ، تا آخرين لحظه يعني صحنه ي افتتاحيه ي فيلم كه موشك ها پشت هم روي شهر و جاده و سر ملت فرو مي اومدن ، بنده فكر مي كردم " شب واقعه " به حوادث بعد از عاشورا پرداخت. اما خب اشتباه مي كردم ، داستان يك جورهايي مربوط به اوايل جنگ و محاصره ي آبادان بود.
داستان درباره ي مردي به نام " درياقلي" بابازي "حميد فرخ نژاد" بود . مردي كه تمام فكر ذكرش خودش و البته كمپاني آهن قراضه هاش بود . و اين كه به مدد جده ي بزرگوارش!! متحول مي شه و يه جورايي آبادان رو نجات مي ده.

نكات مثبت:
-بازي فرخ نژاد گرچه بدجوري مثل نقش "فرحان" توي "عروس آتش" بود اما مثل هميشه عالي بود .
- جلوه هاي ويژه اش به خصوص انفجارها خيلي خوب بود. البته جلوه هاي ويژه ي كامپيوتريش هم به نسبت خوب بود.
- طراحي كمپاني درياقلي خيلي خوب بود. و البته طراحي شخصيت ها هم به نسبت خوب بود.

نكات منفي:
-داستان در كل لوس بود . به خصوص نقش جد بزرگوار كه " لادن مستوفي" بازيش كرده بود. و البته آن پسر سياه كه مدام مي خنديد.
- متحول شدن درياقلي اونهم به اين شدت يك كم زياده روي بود.

پ.ن.:
صبح كه از خانه آمدم بيرون ديدم زمين خيس است و شب باران آمده ، گفتم بي خيال مثل هميشه قرار است بنده چتر و كاپشنم را خركش كنم و در كمال ضايعي نه باران بيايد نه هيچي. درنتيجه وقتي از " اميركبير" زدم بيرون و رفتم سمت انقلاب كه بروم ولي عصر و بعد هم بهشتي و سينما ، در كمال احترام آب بود كه از كلهم وجودم مي چكيد! ولي عصر هم كه هيچ تاكسي اي عمرا ما را با آن سرووضع سوار نمي كرد در نتيجه رفتيم كه خير آن سرمان اتوبوس سوار شويم . اما اشتباهي اتوبوسي را سوار شديم كه ته خطش ميدان ولي عصر بود . در نتيجه باز پياده و خيس رفتيم تا به اتوبوس هاي ونك برسيم. و بعد هم سر بهشتي ، درياچه ي ولي عصر را شنا كرديم تا بالاخره با چه سرووضعي رسيديم سينما و خلاصه...
تا ته فيلم بس كه لرزيديم هيچ چيز از فيلم نفهميديم با ان كفش هاي خيس و ... باز خدا پدر "سم" را بيامرزد كه برايمان از خانه تكه اي لباس خشك آورده بود. هر چند افاقه نكرد.

هیچ نظری موجود نیست: