۱۳۹۸ مهر ۲۱, یکشنبه

تنها زمانی می توانی گم شوی که پیدا بوده باشی.

با این که روزهایی خوبی نیست اما دستم به نوشتن نمی رود. می دانم نوشتن آرامم می کند ولی حالم بیشتر سکوت می خواهد این روزها تا حرف زدن.
این روزها گم شده تر از قبلم. گم شده البته برای کسی معنا دارد که زمانی پیدا بوده باشد. شاید برای منی که از وقتی یادم می آید در قسمت گمشده های دنیا زندگی می کنم گم شدن معنا نداشته باشد. شاید هم گمشده ها بتوانند دوباره و چندباره گم بشوند، خدا را چه دیدی.
هر چه قدر هر روز با خودم زمزمه می کنم که این دنیای گمشده دنیای توست. چیزی بیرون درهای قسمت گمشده ها برای تو نیست. همه چیز همین جاست، همین جای گمشده. برای تو پیدا شدن عین گم شدگی است. کسی که بیشتر عمرش را گم بود، اگر هم پیدا شود تازه اول گمشدگی اش خواهد بود. هر روز خدا این را برای خودم می گویم و می گویم. اما کو گوش شنوا! فکر می کنم این خصلیت همه گم شده هاست. با امیدی واهی برای پیداشدنی واهی، تمام لحظات واقعی زندگی شان در دنیای گمشده ها را بر باد می دهند و در آخر اگر خیلی خوش شانس و شاید هم بدشانس باشند که پیدا شوند تازه می روند تا در گم شدگی دنیای جدید پیدا شده شان گم شوند.
گم شدن اولش شاید سخت باشد، پر از ترس و اضطراب و دلهره ی پیدا نشدن. اما همه اینها تا زمانی ادامه دارد که خاطرات دوران پیدابودن پررنگند و چسبیده اند به گوشه ی ذهنت. بعد، کم کم، از تمام خاطرات پیدابودگی تنها یک صدا می ماند، یه ته بو و چندتایی تصویر گنگ و یک حس که می ماند تا تو یادت نرود زمانی پیدا بودی، حتی اگر دیگر یادت نیاید پیدا بودن اصلا یعنی چه.
حالا، وسط در وسط قسمت گمشده ها ایستاده ام و نه می خواهم که پیدا شوم و نه می خواهم که برای ابد گم بمانم. ترس از خواستن خشکم کرده است. ایستاده ام زل زده به درب میان دنیای گمشده ها و دنیای آن بیرون که لابد برای پیدا شده هاست. بعضی ها می روند که لابد پیدا شده اند و بعضی می آیند که لابد تازه گم شده اند. من اما بدون هیچ سعی ای، خسته و کوفته و در آستانه کافر شدن به ناامیدی منتظر ایستاده ام. بدون هیچ حرکتی.  رهگذرها از طبیعی بودن چنین مجسمه ای حیرت می کنند و به عنوان یک اثر هنری ناب با انگشت نشانم می دهند، من اما همچنان منتظرم. 
منتظر که کسی بیاید و پیدایم کند. من گمشده دیگر نایی برای گشن و پیداشدن ندارم، میلی و انگیزه ای حتی. تنها کمی امید برایم مانده که آن را هم خرج کسی می کنم که بیاید و پیدایم کند تا ابد.