۱۴۰۰ مهر ۲۱, چهارشنبه

آخرش ما ‏می‌مانیم. ‏این ‏خط ‏و ‏این ‏نشان

به خدا قسم که اگر من ذره‌ای دلم برای نظام جمهوری اسلامی بسوزد. برای نظامی که الان هست. نظام جمهوری اسلامی ایران سال ۱۴۰۰. برای یک پوسته پوچ و توخالی که اگر ضرری برای اسلام نداشته باشد مطمئنا سودی ندارد. برای ایران که بماند.
جمهوریتمان که به باد رفت (بیایید فرض کنیم جمهوری بودیم). اسلامیتمان هم که سالهاست با اسلام گسترانی عجیب و غریب دوستان که کم از اسلام اموی ندارد دارد به باد می‌رود. یک ایران مانده که آن‌هم با این وضعیت ضعیف و نحیفی که از ایران در جامعه جهانی ساخته‌اند که نه پول دارد، نه قدرت. نه حرفش برو دارد، نه اصلا کسی حرفش را می‌خرد خدا می‌داند چه‌قدر دیگر باقی بماند. 
دشمن؟ دشمن همیشه بوده آقا. کدام دوره‌ای از این مملکت بوده که در آرامش و صلح بدون دشمن بودن باشد. تاریخ که نخوانده‌اید الحمدلله. جغرافی که می‌دانید. جغرافی هم نمی‌دانید، ان‌قدر می‌دانید که ایران وسط در وسط سرزمینی است که خاورمیانه نام دارد. که ایران محل گذر است. افتاده است سر راه. که هر کس از هر جا می‌رسد یک لگد هم به این گربه نشسته وسط راه می‌زند. آنقدر میدانید که ایران نفت دارد. که ایران شیعه است وسط سنی‌ها. عجم است وسط عرب‌ها و ترک‌ها. که ایران بزرگ بوده و نباید می‌بوده. این‌ها را که لااقل می‌دانید. پس ادای دشمن‌داشتن در نیاوردید که این بلاد همیشه دشمن دارد و خواهد داشت. کما این‌که بقیه هم داشته‌اند و خواهند داشت. حالا گیریم کمی کم‌تر یا بیش‌تر.
این نظامی که حفظش را از اوجب واجبات می‌دانید. که برای حفظش جمهوری که هیچ، اسلام را جلوی پایش سر می‌برید. البته بیایید فکر کنیم که انشالله نییتتان پاک است و دنبال حکومت اسلامی و خدا و پیغمبرید و اصلا بقای نظام، ضامن بقای خودتان و خاندان مکرمه‌تان نیست و از بغلش به کاخ و ماخ و ناخ نرسیده‌اید و فقط و فقط برای شادی دل امام زمان و رساندن این حکومت به حکومت آقاست که این‌جور سنگ این نظام را بر سینه می‌زنید.
به والله اگر دلم برای اصل نظام بسوزد. برای منی که به ظهور اعتقاد دارم، واضح و مبرهن است که هیچ نظامی که به دست بشر بوجود بیاید قرار نیست که به جایی برسد و موفق بشود. قرار است همه شکست بخورند و مستاصل و حیران له له زده‌ی حکومت نهایی بشویم. و خب خداخیرتان بدهد که لااقل از قبل شما به ان استیصالی رسیدیم که اگر خدا قبول کند بشویم منتظر واقعی. که یکی بیاید خودمان را که نه، دین و آخرتمان را از دست شما نجات بدهد که شما زدید به ریشه. ریشه سوزمان کردید که خدا ریشه‌تان را بسوزاند.
فقط یک چیز است که دلمان را می‌سوزاند. آن خون‌هایی که برای آمدن شما ریخته شد، و ان خون‌هایی که قرار است برای رفتنان بریزد. دلمان را فقط یک چیز رفتنان می‌لرزاند. تمام آن گرگ‌هایی که ضعیف شدنمان هارشان کرده و دور تا دور این خط این خاک دم تکان می‌دهند، نیش‌هایشان را بیرون انداخته اند و از ته گلو خر خر می‌کنند و با چشم‌های خون گرفته ی براق منتظرند. منتظرند داخل گله بلبشو شود تا عروسی راه بیندازند. بتازند و به نیش بکشند و هر کدام گوشه‌ای را بکنند و این گربه ی زخمی تاریخ را تکه و پاره کنند.
فقط همین ایران است که دلمان را می‌سوزاند. وگرنه جمهوریت که ندیدیم و اسلام هم خودش متولی دارد که حواسش هست که کی کجاست و چکار می‌کند و معطل ما نمانده.
خلاصه که آقایان مثلا دلسوز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، خطابم به شماست. آن خورنده ‌‌‌ها و بُرنده‌های هفت رنگ که این نظام باشد میخورند و نباشد باز هم می‌خورند را کاری نداریم. ولی شما که مثلا دارید زور می‌زنید برای اعتلای اسلام و فلان و بیسار. از تاریخ نمیخواهد درس بگیرید. از پهلوی دوم که خودتان پرتش کردید بیرون که می‌توانید یاد بگیرید. همان راهی را نروید که آنها رفتند و ختم شدند به شما. که بله، اخرش شما می‌روید و ما می‌مانیم. ما مرده، شما زنده. آدم بشوید قبل از این‌که آدمتان کنند.