۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

دور تهران در دو ساعت...


خب ديروز در يك اقدام بعدا چه غلطي كرديم افتان!!(ايشان صفت مي باشند!) برداشتيم زنگ زديم به بروبچ كه چه نشسته ايد ، پاشيد بريم سينما. جز يكي (همان مري معلوم الحال!) بقيه زورشان آمد خانه ي گرم و نرم را ترك كنند! در نتيجه بعد از كلي قرار و مدار بنده براي اخذ! بليط راهي سينما آزادي شدم.
و جايتان خالي ، حول و حوش ساعت پنج كه بنده آن جا بودم تنها دو فيلم اكران مي شد : " شوريده"!! و " دختر ميليونر"!!
حدس بزنيد ما كدام را رفتيم؟!

واقعا كه! واقعا فكر كرديد ما كي هستيم؟ مگر مغز .. خورده ايم بلا نسبت؟
ما راهمان را كج كرده رفتيم تا سينما فرهنگ بلكم آن جا شانسمان بهتر باشد. البته اين را هم بگوييم كه ما از اول به علت كمي تا قسمتي راه آمدن با سليقه ي همراهمان ، به "تاكسي نارنجي" رضايت داده بوديم كه لااقل به زردي " دختر ميليونر" نيست و نارنجي مي باشد!
هر چند همراه گرام گفتند كه همان " دختر ميليونر" را برويم ولي با اين كه هيچ گونه اطلاعي ( البته تا ديشب كه چشمم به جمال تيزرش در تلويزيون روشن شد ! و يحتمل تهيه كننده ي اين يكي هم كسي نيست جز "حسين فرح بخش " معلوم الحال ته اعتماد به نفس كه يادم باشد مجسمه اش را كنار مجسمه خياباني و فرج الله سلحشور به عنوان اسطوره ي اعتماد به نفس بسازم.) از محتوياتش نداشتم اما از اسمش تابلو بود كه چه خزي بايد باشد ، هيچ رقمه زير بار نرفتم.
خلاصه ... به سينما فرهنگ رسيديم و علي رقم تمام دعاهايمان كه لااقل "تاكسي نارنجي" باشد يا " استشهادي براي خدا" كه يك دانه نفس بنده " احمد مهران فر" تويش دارد كه از سر تئاتر " فنز" بسي عاشقش شده ايم ( عاشق بازي اش بي ادب ها!) ، لاجرم سر از " كتاب قانون " در آورديم.
نه اين كه بد باشد يا نخواهيم برويم ها! اما خب خيلي هم دلمان نمي خواست برويم. بيخود هم نگوييد چرا " محاكمه در خيابان " نرفتيم كه ما غلط بفرماييم بعد از يك عمر جاني كه سم به پايمان گذاشته!! بدون ايشان از جلوي سينماهايي كه " محاكمه.." را دارند حتي رد شويم!

و اين شد كه ما كتاب قانون ديديم...

ادامه دارد...

پ.ن. 1:
ما مي خواستيم بريم سينما چون در ميدان ولي عصر كه مملو از سينماست حضور داشتيم. مي شود يكي بگويد ما چرا سر از "فرهنگ" در آورديم . آن هم يك ساعت و نيم بعد؟!!!
پ.ن.2:
حسين فرحبخش همان تهيه كننده محترم مزخرف ترين فيلم هاي تاريخ سينماي ايران است كه خود را سرمايه ي سينماي ايران مي داند. البته به اين ركي نگفته ها ولي منظورش همين بود به جان بچه ها..
پ.ن.3:
ما به غير از سه شنبه رفتيم سينما!!!! اين صنعت سينماي ايران كوفتت باشد بهاي بليط كه همان نيم بهايش هم براي چنين فيلم هايي بسي زياد است!

۳ نظر:

حضورناپدید گفت...

ما منتظریم مارو ببری سینما. خودت قول دادی همه شاهدن. حالا سه شنبه ببر خیالی نیست.. چسفیل هم نمیخوام.

سامانتا گفت...

ولي فكر كنم اين شوريده بد هم نباشه ها

Maanta گفت...

به حضورناپديد :
بابا برو به اين "سم" بگو! من عينهو چي ازش حساب مي برم!