۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

هو الحبيب

جشنواره نوشت
روز اول
" تسويه حساب" 10/4
" به رنگ ارغوان" 10/9

يادم هست كه " از كرخه تا راين " را كه ديدم چه حالي داشتم. عاشقش شده بودم .عاشق تك تك صحنه هايش. هنوز كه هنوز است مي نشينيم با هم صحنه هاي خاص و تاثيرگذارش را بشمريم ، بعد از ده تاي اول بي خيال مي شويم و مي گوييم تمامش قشنگ بود تمامش. و اين چيزي است كه من هميشه از فيلم هاي حاتمي كيا دوست داشته ام قبل از اين كه ....
يادم هست " آژانس شيشه اي " را كه ديدم ، تا مدتي بهتم زده بود . فقط زل زده بودم به صفحه ي تلويزيون كه ديگر آژانس نشان نمي داد. همين طور نشسته بودم و ...! هنوز كه هنوز است مي نشينيم با هم صحنه هاي خاص وتاثيرگذارش را بشمريم ، بيست تاي اول را كه شمرديم بي خيال مي شويم وميگوييم تمامش محشر بود ، تمامش . و اين چيزي است كه من هميشه از فيلم هاي حاتمي كيا دوست داشته ام قبل از اين كه ....

يادم هست " روبان قرمز" ش با من چه ها كه نكرد. زده بود به خال. همه ي آن چيزي را كه بايد مي گفت ، گفته بود و چه قشنگ هم گفته بود . هنوز كه هنوز است مي نشينيم با هم به يادآوري صحنه اي خاص و تاثيرگذارش ، سي تاي اول را كه مي شماريم بي خيال مي شويم و مي گوييم تمامش عالي بود ، تمامش . و اين چيزي است كه من هميشه از حاتمي كيا دوست داشته ام قبل از اين كه ...

يادم هست " خاك سرخ " را و اين كه دوستش نداشتم . كه چه قدر دلم خواست حاتمي كيا ديگر هيچ وقت سريال نسازد ، هيچ وقت. "خاك سرخ" را از ذهنم پاك كردم و

" به رنگ ارغوان "را ساخت و نشد كه ببينيمش ، پس منتظر مانديم تا ...

يادم هست " به نام پدر" كه تمام شد و چراغ هاي سالن روشن شد ، بهتم زده بود . باورم نمي شد . شروع كردم به شمردن صحنه هاي خاص و تاثيرگذارش ، يك ، دو ، سه ، ... و تمام . هر چه فكر كردم ، هر چه به اين مغزم فشار آوردم تا باز هم بشمرم تا آن قدر بشمرم كه بي خيال شوم و بگويم تمامش قشنگ بود ، تمامش . نشد كه نشد .
"به نام پدر " قشنگ بود و عالي اما كار حاتمي كيا نبود . به قد و قواره اش نمي خورد . خيلي كوتاه بود براي بلندايي كه حاتمي كيا بالايش ايستاده بود . و يادم هست فيلم كه تمام شد و چراغ هاي سالن كه تمام شد ، بهتم زده بود .
" حلقه ي سبز" را كه مي ساخت ، روزها را مي شمردم تا كي پخشش شروع مي شود و ... وقتي تمام شد ، نشستم به گريه! " حاتمي كيا " براي من تمام شده بود . از همان وقتي كه " روبان قرمز "تمام شد.
" حاتمي كيا" آن قدر بالا بود كه يك قدم پايين آمدنش ، آن قدر در نظرم زياد باشد كه نتوانم نبينم . فيلم هايي كه حاتمي كيا بعد از روبان قرمز ساخت همه عالي بودند و يك سروگردن بالاتر از بقيه ي سينماي قحطي زده ي ما ،اما چه كنيم كه انتظار ما خيلي بالا رفته ، خيلي بالا برده شده!
از همان موقع عادت كردم " حاتمي كيا " را مرحوم " حاتمي كيا"صدا كنم!
دلم مي خواست كسي باشد كه بتوانم بگويم من فلاني را دوست دارم بدون اين كه بگويم به جز فلان كارش و آن يكي و آن يكي .

ديشب بعد از مدت ها ، همان حاتمي كياي قديمي را ديدم . دوباره يادم افتاد كه قبل تر ها با فيلم هايش چه دنيايي داشتيم . و بايد اعتراف كنم دلم بيش تر سوخت كه چرا حاتمي كيا كوتاه نمي آيد و نمي شود هماني كه مي شناختيم. هماني كه دوستش داشتيم.
"به رنگ ارغوان " را ديدم. بعد از اين همه سال و خدا خير بدهد هر كس را كه اين همه سال توقيفش كرده بود!! تا ما بعد از مدت ها ، با هم لذت "حاتمي كيا" ديدن را ببريم!
"به رنگ ارغوان " كه آمد ، حتما ببينيد. مطمئن باشيد لذت مي بريد.
و سعي كنيد ياد " Life of others" نيفتيد . هر چي باشه حاتمي كيا " به رنگ ارغوان" را زودتر ساخته !
پ.ن.1:
براي اذيت كردن "سبزها" اين فيلم مورد خوبي است!! در دولت "خاتمي" توقيف شد و ....
پ.ن.2:
واقعا صحنه اي قشنگ تر از آن ماشين خط كشي خيابان ، آخرهاي "آژانس شيشه اي" يا آن صحنه ي پلاك توي قاب پنجره ي هواپيما يا مباهله ي " روبان قرمز" يا .... سراغ داريد؟
ديالوگي قشنگ تر از " اين رو هم ارزون فروختي "يا سرفه هاي سعيد " از كرخه تا راين" ، فاطمه فاطمه هاي حاج كاظم يا ... سراغ داريد؟
پ.ن. 3:
به زور جلوي خودم رو گرفتم از "به رنگ ارغوان" چيزي ننويسم.شايد وقتي ديگر ، موقع اكران . فقط بگم كه اون صحنه اي كه " محسن" زانو زد جلوي "ارغوان" چوب به دست عالي بود و " هو الحبيب" عالي تر
پ.ن.4:
"حميد فرخ نژاد" اگر سيمرغ نقش اول را نبرد ، هيچ كس ديگري به حق آن را نخواهد برد!
پ.ن.5:
خوبي سينما آزادي اين است كه بردن هرگونه خوردني جز مايعات به داخل سالن ممنوع است و خدارا شكر ما از شنيدن صداي خش خش چيپس و پفك و شكستن تخمه راحت شديم.
هر چند نمي دانم راه ديگري نبود كه فضاي داخل سينما اين قدر عصرصنعتي ،سرد و فلزي از كار در نمي آمد. آدم حس مي كند توي ايستگاه يكي از متروهاي برلين غربي است يا دست كم " كيف" !!


2-
فيلم اولي كه ديشب ديديم " تسويه حساب" بود از "تهمينه ميلاني"
"دو زن" اش را دوست داشتم و خيلي از فيلم هاي ديگرش را . فيلم ديشب هم نمي گويم بد بود اما خداييش خيلي كش دار بود و صد البته جاهايي از فيلم بد جور شعاري . انگار داريم " به كجا چنين شتابان" مي بينيم!!
طرفداري از حقوق زنان خيلي هم كار خوبي است! اما نه با چنين فيلم هاي رو و تندروانه اي!
مي گويند دفاع بد از صدتا حمله بدتر است. خانم "ميلاني" عزيز بي خيال شويد لطفا!
فقط "حامد بهداد" و " احمد مهرانفر" مثل هميشه خوب بودند و البته " بهاره افشار" هم خوب از پس نقش يك دختر لوس معتاد بدبخت بر آمده بود!!

۴ نظر:

مسافر گفت...

منم از فیلماش خوشم میاد. و در مورد نظرت راجع به به نام پدر هم کاملاً هم عقیده ام باهات.

حضورناپدید گفت...

حلقه ی سبز که کپی برداری از جاست لایک هون بود
دعوت هم که دیگه ته افتضاح بود
از ارتفاع پست و بوی پیراهن یوسف نگفتی
من ارتفاع پست و روبان قرمز و آژانس شیشه ای رو حفظم

سامانتا گفت...

دودورودودو حاتمي كيا!

Maanta گفت...

به مسافر :
بزن قدش :)
به مستر ناپديد:
آره . مي خواستم زود برم سر اصل مطلب والا عاشق "بوي پيراهن يوسف" و " برج مينو" ش هم هستم . البته "ارتفاع پست " روخيلي نه.
سم:
دودورورورو