۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

لنگدراز در فروشگاه


بعد یکی از تفریحات سالم من تو سووپرمارکتا اینه که برم واستم دم صندوق و خریدای مردمو تماشا کنم.

که محتویات سبد‌خرید ِ مردم، حرف می‌زنند با آدم.

مثلا می‌بینی یکی کلم‌بروکلی داره تو سبدش و ساقه‌ی کرفس و شیرسویا و نون‌سبوس‌دار و روغن‌زیتون و جوانه‌ی گندم. یعنی طرف ازین جون‌دوست‌های سلامت و تندرست ِ خسته‌کنندست.

بعد یکی دیگه همه‌‌ی این‌هارو داره به‌اضافه‌ی یه‌بسته پاستیل یا شکلات‌فندقی. اینم جون‌دوسته، ولی خسته‌کننده نیست و آدم قابل معاشرتیه.

یکی هم می‌بینی که تا خرتناق سبدش پر چیپس و بستنی و شکلات و کنسروجات و سوسیس‌کالباس و مرغ‌سوخاری و نوشابست. یعنی محض رضای خدا یه بطری شیر یا چمیدونم یه‌بسته ریحون تو سبدش نیست. خوب اینو با تاثر تماشا می‌کنی و فکر می‌کنی تا ده سال آینده سینه‌ی قبرستون خوابیده لابد.

اون‌وخ این‌جوریه که می‌گم تو سووپرمارکت می‌شه آدمارو شناخت. بعضی آدما خیلی خوش‌سووپرمارکتند مثلا. آدمو به‌وجد میارند بسکی ماجراجوئند و همه‌چیو زیر و رو می کنند. ذائقه‌ی کول و منعطفی هم دارند و از طعم‌ها و رنگ‌ها و اقلام جدید استقبال می‌کنند.

بعضی‌ها عوضش محافظه‌کارند. جسارت تِست کردن چیزای جدیدو ندارند. سال‌هاست که شامپوی خمره‌ای زدند به سرشون و راضی بودند و هیچ‌وخ نخواستند شامپوی تخم‌مرغی رو هم امتحان کنند. یا همیشه ماکارونی رشته‌ای خریدند و تاحالا وسوسه نشدند ازونائی که شکل جونور داره و رنگ‌وارنگه بخرند. چمیدونم، هیچ‌وخ نخواستند شیر‌میوه‌ای بخورند. یا پنیر گردوئی. خریدشون کلاسیکه به عبارتی. همیشه سبدشون یه‌جوره.

نمی‌خوام بگم کدوم دسته آدم باحالاند و کدوم دسته آدم بیخودا.

می‌خوام بگم تو سووپرمارکت جزئیاتیو از آدما می‌شه شناخت، که هزاریم که با یارو کافی‌شاپ، سینما، مهمونی، پیک‌نیک رفته باشی و سروکله زده باشی، جزئیات با این کیفیت دستگیرت نمی‌شند.

اگر مي خواي كاملش رو بخوني برو به :

http://derazleng.wordpress.com/2009/10/24/سووپرمارکت-و-آدما/


هیچ نظری موجود نیست: