۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

الكي خوش....


آن قدر گفتند تا خودم هم به شك افتادم
به نظر دچار نوعي بيماري شده ام. بيماري اعصاب و روان
به گمانم كليه اعصابم به همغز قطع شده اند جز عصب شادي!!
يادم نمي آيد كي آخرين بار عصباني شدم
كي آخرين بار ناراحت شدم
كي آخرين بار....!!
به جان خودم نگران شدم!
بايد بروم دكتر !
دستم به دامنتان ، كسي روانشناس مجرب سراغ ندارد؟
ما درد بي دردي گرفته ايم
شده ايم يك پا سيب زميني


پ.ن. :
مجبورم توضيح بدهم چه حسي دارم. در حال ريسه رفتن مي گويم ببين من الان دپرسم ها ، سر به سرم نگذار!!
طرف هم نگاه عاقل اندر سفيه مي اندازد به ما مي گويد : آره ، جان خودت!!

هیچ نظری موجود نیست: