۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

مگر خدا ... والّا....


حالم داره به هم مي خوره.
از آن همه اعتماد به نفسش ، از حرف هاي پسرش ( به من ربطي نداره كه بچه است. اين بايد بستري بشه! هر چه سريع تر) از حرف هاي مردم كه يكيشون تشكر مي كنه ، يكيشون مسخره بازي در مياره، يكيشون من من مي كنه تا يه كلمه بگه اعدام و خلاص....
خدايا بعضي ها چه قدر مي تونن ابله باشن. چه قدر مي تونن از مرحله پرت باشن
اون وقت وقتي مي گم جهل از بالاترين گناهان است بگو نيست.
اصلا ولش كن. اعصاب ندارم بيشتر بنويسم. يه دفعه ديدي زدم زير همه چي كلا چرت و پرت بافتم به هم.
اصلا خودتون ببينيد و قضاوت كنيد .



پ.ن. :
1- خدا راشكر كه ما حكم اعدام داريم.
2- كاش به جز ظاهر و كلمات ، از اسلام چيز ديگري هم ديده و عمل مي شد.

هیچ نظری موجود نیست: