شورش رو در آورديد.
عمرا اگر فكر كنيد با اين حرف هاتون بنده جوگير مي شوم.
در حال حاضر عمرا زير علم كسي سينه بزنم.
يعني چه كه به امام حسين بي حرمتي شد.
بس كنيد ديگر. اين وسط ما شده ايم گوشت قرباني كه هي اين وري ها راست جگرمان را بكشند ، آن وري ها چپش را.
بس كنيد ديگر.
احساسات گرايي و انقلابي گري بس است. چرا مي خواهيد همان راهي را برويم كه سي سال پيش بقيه رفتند و تهش شد اين؟
كه چي مثلا مدام مي گوييد آي حرمت حسين را شكستند و فلان و بيسار؟
مي خواهيد مردم را به جان هم بيندازيد.
شما كه مي دانيد ما مردم ايران به هيچ چيز شهره نباشيد به جوگيري شهره ي عالم و آدميم.
پس اين بساط واويلا چيست راه انداخته ايد؟
شما بعدا مي توانيد اين ملت را جمع كنيد كه نيفتند جان آن ملت ؟
هان؟ چه كسي مي خواهد جواب عواقب اين وضع را بدهد كه مردم را غيرتي مي كنيد و مي ريزدشان توي خيابان؟
مگر خون مفت است آقا؟ اگر مفت است چرا خودت نمي ريزي توي خيابان؟
چه شده كه تا بحث خوشي و موقع تقسيم غنايم است خاص ها از در و ديوار مي ريزند وقت مردن كه مي شود ملت بايد بميرد؟
كي تا به حال خون خواص رنگين تر شده؟
خواص هر دو طرفتان را مي گويم.
آقا به اندازه كافي عقب هستيم. چرا وقتمان را با لشكر كشي مي گيريد.
خشت اول را كج گذاشتيد ، به درك. خرابش كن دوباره از اول صافش را بگذار. عهد دقيانوس نيست كه تا ثريا كج بروي ما هم دنبالت بياييم.
هنوز تا وقت داريد بگوييد غلط كرديم. اصلاح كنيد خودتان را. شايد ما هم ميلمان كشيد بخشيديمتان. البته شما را كه نه ، كليت آن چه سي سال قبل قرار بود بشود و نشد.
بس كنيد اين لشكر كشي هاي هر روزه را.
هي تو داد مي زني ، بعد توي ديگر بلندتر داد مي زني. بعد توي اولي بلندترتر داد مي زني و ...
آقا مگر اصلا به داد زدن است؟
هي تو بزن ، اون يكي بزن . بعد اين يكي بزن و ...
عكس هاي خرداد را مي بيني سرباز مردم را مي زند. عكس هاي دي را مي بيني ، مردم سرباز مي زنند.
آخر اگر قرار به زدن است كه دشمن بهتر مي زند.
اعصابم در نهايت كشش است. پاره كه شد . در را كه رد كرديد ، بپيچيد سمت چپ. اتاق يكي مانده به آخر سمت راست. تختم آخري است پاي پنجره ي رو به ديوار
اگر نشناختمتان به بزرگي خودتان ببخشيد. برايم بي زحمت مريم بياوريد. بوي اين جا را دوست ندارم.
۳ نظر:
ایول!
خیلی موافقم!
سلام
به من سری بزنید...خوشحال می شم...
لایک ..خیلی هم لایک !
ارسال یک نظر