۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

سلطان


يادم هست پسرخاله وسطي ، صدايش مي كرد "استاد"
اولين ملاقاتم با استاد ، وقتي بود كه همين پسرخاله وسطي ، يك شب ما بچه هاي قدونيم قد را مهمان كرد به " سلطان" !
يادم هست كه از همان اول عاشق ديالوگ ها شدم. چيزي مي فهميدم از مفهومشان يا نه ، درست يادم نيست. اما يادم هست كه مقهور دنياي مردانه اش شدم. آن همه مردي روي سرم هوار شد ، جايي ميانه هاي فيلم !
و از همان وقت بود كه دلم خواست به عشق ديالوگ هاي مردان زخم خورده اش ، من هم استاد صدايش كنم! هر چند هيچ وقت اين كار را نكردم! براي من استادان ديگري بودند ، بزرگتر!
اين تصوير با من بود ، در تمام فيلم هايي كه ديدم از كيميايي! تا رسيدم به " رييس" ! و خدا مي داند كه چه كشيدم من سر رييس! با آن همه تصاوير مزخرف ، ديالوگ هاي نا به جاي مزخرف و مرداني كه اداي مردانگي در مي آوردند! ( هيچ وقت براي صحنه ي تيراندازي پولاد با آن پارچه ي سفيد و آن صحنه ي مونولوگ گويي داريوش ارجمند نمي بخشمت استاد!) و بعد از آن بود كه نمي خواستم چيزي بشنوم از هيچ فيلمي كه در عنوان بندي اش نوشته بود كارگردان : مسعود كيميايي!
اما حالا ، حالا كه باز فيلمي از استاد روي پرده است ، همان خوره ي چشمان مردانه سلطان ، افتاده به جانم و مي دانم تا اين بار هم نروم و نبينم ، ولم نخواهد كرد. ما جايي ، ميان تاريكي سالن هاي سينما ، در ميانه هاي ديالوگ هاي مردانه ي سلطان ، آلوده ي دنياي كيميايي شديم ، به گمانم!


پ.ن. :
كلاس يكشنبه را به بهانه ي "سيد پارتي"!! پيچاندم و انداختم سه شنبه. سه شنبه از يك تا چهار حوالي ولي عصر بيكارم! هي از بروبچ كسي نيست با من به مهماني استاد بيايد؟
از تنها سينما رفتن بيزارم! بايد همان جا وسط فيلم ، آنلاين تحليل كنيم همه چيز فيلم را با بچه ها ، والا هيچي از فيلم نمي فهمم! پس دوستان كمكي!

پ.ن.2:
اين پسرخاله وسطي براي ما نماد سينما بود آن روزها و عكس و دوربين ...

پ.ن.3:



۶ نظر:

نیلوفر.. گفت...

منم دلم سینما خواست ..اونم از نوع سلطان..
اگه عقده ای شدم تقصیر توهه که الان این حوس رو انداختی توی دلم ..گفته باشم :دی

نیلوفر.. گفت...

الان آهنگشو گوش دادم .. جالب بود ..من میخوام برم ببینمممممم :((

Maanta گفت...

خب عزيز دلم . برو ببين چرا عقده اي بشي؟! بين خودمون هم باشه ، من توصيه نمي كنم بري ببيني چون جز بازي خوب بعضي بازيگرها ، تنها چيزيكه اين مدت من شنيدم جز نرين و آه و نقد منفي ، چيزي نبوده. فردا نگي نگفت اغفال شدم!

علیرضا گفت...

نیش زنبور شرف داره به فیلمای استاد!
:دی
از ما گفتن!

نیلوفر.. گفت...

نیش زنبور رو دیدم ..چیز نمکی بود اما خب ...
دوست دارم ببینم دیگه ...
بعدم عزیز دلم هنوز شهر ما این فیلم رو نیاوردن .. تا بیارن عقده ای میشم دیگه :دی

حضورناپدید گفت...

برید سینما ملت که ما هم بیایم!