۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

اين ده روز...




محرم امسال عالي بود. يعني لااقل براي من يكي كه عالي بود.


همين كه چند تا ديگه از سوال هاي آدم به جواب برسن ، عالي ديگه، نيست؟



0- ما رايت الا جميلا....



1- اين شب ها ، شب هفتم يا هشتم محرم بود يادم نيست! به هر حال مهماني داشت كه اسم اون رو هم يادم نيست. يك چيزي تو مايه هاي معرفت بود فاميلش به گمانم! به هر حال روحاني بود. اين رو ديگه يادمه!! :)


داشت به يكي از سوال هاي گنده ي اين چند سال كه مغز گرام رو بدجور درگير كرده بود جواب مي داد! اين كه مگه توي عاشورا همش چند سال از زمان پيامبر گذشته بود كه اين آدم ها فرصت كرده بودند اين قدر پسرفت كنند؟ مگر ممكن است كه كسي توي صفين با امام علي بجنگد و در كربلا بر پسرش حسين؟


و جناب معرفت؟! توضيح مي داد تاريخ را سر صبر كه مگر پيامبر چه قدر وقت داشت عرب جاهل چند صد ساله را آدم كند؟ كه اكثر مسلمان ها مال بعد از فتح مكه بودند كه چون قدرت در دست اسلام بود ، ايمان آوردند. كه كلا بيشتر مسلمانان سه سال آخر عمر پيامبر را ديده بودند. كه خيلي از مسلمانان مخصوصا منطقه ي بزرگ شام ، اسلام را با معاويه كه خودش تازه نه سال بود مسلمان شده بود، شناختند و فكر مي كردند اسلام همان است كه معاويه مي گويد. كه انقدر جهالت عرب عميق بود كه هنوز هم ريشه كن نشده و اين كه پيامبر در آن زمان كم نتوانست اين همه عرب را تصحيح كند!



و اين كه اعراب هنوز هم كه هنوز است به رسم قبيله اي پايبندند چه برسد به آن زمان كه قبيله ها پررنگ تر بودند و عرب قبيله هيچ اختياري نداشت و تصميم گيرنده سران قبايل بودند و اين كه اگر فلاني توي صفين بود و حتي در راه اسلام شمشير خورد علتش فقط اين بود كه رييس قبيله در آن زمان نفع را در حمايت از علي ديده بود و مردان قبيله كه صرفا جنگاور بودند نه صاحب قدرت تصميم گيري و تحليل در جنگ شركت كرده بودند و ...



و خيلي حرف هاي ديگر كه عالي بودند پر از شعور و تحليل



2- متاسفانه يا خوشبختانه امسال دريغ از يك مداحي كه گوش دهم . فعلا بدجور در جبهه ي ضد مداحي هستيم ، بدجور. آخرش از آن طرف بام مي افتيم و از عاشورا فقط شعورش برايمان مي افتد و دريغ از كمي شور!! تازه اگر همان شعور هم باشد!!



3- نقويان شب هشتم بود به گمانم ، حرف هاي خوبي زد. مي گفت : حسين ساحل نجات نيست كه انسان در حال غرق نمي تواند خود را به ساحل برساند. حسين كشتي نجات است. كمي كه دست و پا بزني ،براي نجات مي آيد. ( و از خدا پنهان نيست از شما چه پنهان بنده بسي ياد صحنه ي نجات غرق شدگان فيلم تايتانيك افتادم!!!)


مي گفت : خداوند انتقام خون حسين را از همه خواهد گرفت . از هر كس در طول تاريخ كه ظلمي كرده ، كوتاهي كرده و .... مي گفت : خدا يك بار حسينش را داده ، عباس و اكبرش را داده و انتقام همه شان را خواهد گرفت...


و ....



4- فاطمي نيا مثل مارسل پروست مي ماند و شهاب مرادي هم فهيمه رحيمي است! قبول كنيد بعد از كلي پروست خواندن ، كمي فهيمه رحيمي مي چسبد!! اصلا مي طلبد....



5- از خود عاشورا چيزي نفهميدم چون امسال باز همراه فاميل گرام ، نوه خاله ي عزيز شده بودم كه بسي عشق دسته و خيمه آتش زدن و علم و كتل است و ما فقط راه رفتيم و علم ديديم و دسته و خيمه هايي كه آتش زدند!!


خيمه ها را از ترس آتش گرفتن تماشاچي ها اول خواباندند و بعد آتش زدند. خيمه ها را كه آماده مي كردند براي سوزاندن و پرچم هاي رويشان را برمي داشتند و نفت مي ريختند ، دلخراش تر بود از خود سوزاندنش...



6- سمت ما اوضاع كاملا عادي بود و مثل هر سال!! شب اخبار شوكه مان كرد.


اخبار كه تمام شد ، دو ركعت نماز شكر بر ما واجب شد. امروز يادم باشد نماز را بخوانم....



7-براي من هميشه شب عاشورا از تمام محرم خاص تر بوده. هيچ نوايي ته ذهنم نمي ماند به جز : " امشب شهادت نامه ي عشاق امضا مي شود ......"



8-" پدر ، عشق، پسر" مهدي شجاعي را مي خواندم . خيلي خاص نيست اما اگر خوانديد ، آن جا كه به نبرد علي اكبر مي رسيد ، به بازگشتنش پيش پدر بعد از نبرد اول و اظهار عطشش ، اگر دلتان شكست ، من را هم ياد كنيد....



9- دوستي از آن سر دنيا تماس گرفته بود . دوستي كه ديگر به نجات دهنده ي آخر اعتقاد چنداني ندارد. مي گويد Savior آخر مردمند ، خود مردم... خلاصه كتابي مي خواست كه حسين و عاشورا را از منظر عقل و منطق تحليل كرده باشد. من جز " حماسه حسيني" چيزي به ذهنم نرسيد. كسي پيشنهادي ندارد؟



10- كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود....



هیچ نظری موجود نیست: