۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

سرگشته دشت و هامون


هر بار كه بحثي از " هامون" پيش مياد ، تصويري كه توي ذهنم مي بينم نه "خسرو شكيبايي" با اون عينك گندشه ، نه " اگه من اونی باشم که تو می‌خوای، پس دیگه من، من نیست . یعنی من خودم نیستم…» و نه حتي " این زن سهم منه، حق منه، عشق منه "
نه هيچ كدوم اينا نيست.
تصويري كه من از اين فيلم اون ته ته هاي خاطراتم نشسته ، تصوير اون اتاق جلويي خونه ي خاله اين هاست و تصوير تلويزيوني كه گوشه ي اتاقه پشت به پنجره كه من از لاي در نيمه باز از توي هال مي بينم و پسرخاله وسطي كه نمي بينمش اما مي دونم اونه كه داره توي تلويزيون "هامون" مي بينه.
آره اين تصويريه كه من از فيلم هامون دارم. تصوير خيلي قديميه و من يه بچه ام كه تو هال به جاي اين كه به كار خودش برسه ، چه مي دونم بازي كنه ، نخودچي كشمشش رو بخوره يا مثلا بره فضولي ، وايستاده و از لاي در بدون اين كه حتي بفهمه چي به چيه ، داره اين تصوير قهوه اي رنگ خاك خورده رو براي هميشه ته ته خاطراتش ثبت مي كنه. درست مثل همون عكس قديمي ها كه گوشه هاشون دالبر دالبره و رنگشون سياه و سفيد كه نه ، طيفي از قهوه اي و سفيده....

نمايشگاه دو سال پيش بود .نمايشگاه مطبوعات . يادم نيست درست كه مجله را به خاطر دي وي دي "هامون" خريدم يا برعكس. شايد هم يادم مي آد. چون مجله اش خيلي چيز دندان گيري نبود. پس به خاطر "هامون" خريدمش. به هر حال اين كه از اون موقع اين فيلم همين طور دست نخورده توي كمدم مونده و هنوز كه هنوزه بهش دست هم نزدم.
نمي دونم چرا؟! هميشه دلم مي خواست يك بار اين فيلم رو كامل ببينم. از بس كه اين فيلم رو تكه پاره ديدم خسته شدم. اما دستم به ديدنش نمي ره. چرا ؟ نمي دونم.
ولي انگار دلم مي خواد تا ابد هر وقت حرفي از "هامون " مي شه. باز هم همون "تصوير اون اتاق جلويي خونه ي خاله اين هاست و تصوير تلويزيوني كه گوشه ي اتاقه پشت به پنجره كه من از لاي در نيمه باز از توي هال مي بينم و پسرخاله وسطي كه نمي بينمش اما مي دونم اونه كه داره توي تلويزيون "هامون" مي بينه. " بياد تو ذهنم ، نه " تصوير "خسرو شكيبايي" با اون عينك گندشه ، نه " اگه من اونی باشم که تو می‌خوای، پس دیگه من، من نیست . یعنی من خودم نیستم…» و نه حتي " این زن سهم منه، حق منه، عشق منه " " ....



پ.ن.:
ببينم اون صحنه اي كه خسرو شكيبايي يه جايي رو بلندي نشسته و مردم جمع شدن پايين تو خيابون و مي خواد خودش رو بكشه و يه مشت كاغذ خرده تو هوا رها مي شه و .... مال فيلم هامونه؟ اين تصوير تو ذهنمه اما هر چي فكر مي كنم يادم نمي آد مال چه فيلميه!! تصوير گنگيه مال خيلي وقت پيش.

هیچ نظری موجود نیست: