۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

مبسوط.... (1)




اين هم از اين تعطيلات چند روزه كه اين همه نقشه ريختيم براش آخرش هم به جاي شمال و دريا و عشق و حال جنگلا تو پاييز! چي نصيبمون شد؟! هيچي ! خانه نشيني و كلي فيلم مزخرف كه محض رضاي خدا هيچ كدومشون ارزش ديدن نداشت! ( عمرا اگر بگم آخرش چه فيلم در پيتي ديدم از تامي لي جونز!!!)
جمعه صبح پدر گرام با زور بنده را از كانون گرم تختخواب كشيدن بيرون كه چي ؟! پاشيد بريم بي بي شهربانو!! به حق جاهاي نرفته! از بي بي شهربانو بنده همين قدر مي دانم كه بايد كوهي باشد در جنوب تهران!
خلاصه با ضرب و زور!! و شرط و شروط كه لااقل زنگ بزنيد فلاني هم بياد كه ما از بي كسي در دامان طبيعت نميريم!( آخه من اين برادر جغله را كجاي دلم بزارم وسط كوه؟!) راه افتاديم و حالا نرو كي برو! مگه مي رسيديم. باور كنيد تمام سعيم را كردم كه غر نزنم! اما نشد كه نشد. ديگه وسطهاي جاده ي نمي دونم چي چي بود كه حرصم بسي در آمد از مناظر زشت و ماشين هاي اسقاطي كنار جاده و تل هاي خاك و خانه هاي خرابه و جاده ي كج و كوله و هواي كثيف و غير قابل تنفس و .... و خلاصه شد آن چه نبايد مي شد!!! ما غرزدنمان شروع شد!!! از شخص شخيص رييس جمهور تا شخص شخيص غير رييس جمهور را مورد عنايت قرار داديم و خلاصه اين كه مگر آدم ديوانه است بيايد چنين جاي زشتي. دم خانمان لب جوق! آب بسي خوش آب و هواتر بود ....
و اين بود كه پدر جان سر ماشين را برگردانده و ما راهي مسير ديگري شديم!!! و اين شد كه ما هم چنان از بي بي شهربانو هيچگونه اطلاعي در دست نداريم!
و آخرش سر از روستايي! به نام " لپه زنك" در آورديم و بعد مقدار متنابهي تركاندن كف و ته و جلوبندي و تاير و ... ماشين رسيديم به يك منظره ي دبش :) يك چشمه و مقداري كوه و دشت و قنات و اين ها! خدا را شكر كه به موقع غر زديم!
گويا پدرجان در عهد عتيق با پدرجانشان مي آمده اند اين اطراف شكار!!!
و اين شد كه ما بالاخره به وصال صبحانه رسيديم ، مزيد امتنان!
و تا سر و كله ي آن اقوام فوق الذكر پيدا شود پدر جان و پسركاكل به سر جغله شان راهي شكار شدند يكي با تفنگ ساچمه اي و ديگري با تيروكمان دست ساز! و ما هم سر به كوه زديم بسي! و مادر گرام بي نوا ماند و حوضش! ( از خواهر گرام هم نپرسيد كه ايشان در پي مال دنيا ، جمعه ها هم سركار هستند و جالب اين كه در كمال تعجب خيلي هم خوشحالند ! خدا شفا دهد به حق اين روز عزيز ، بگو آمين!)
و اما اين داستان كوه ما خودش مثنوي اي است صد من! كه در مغاك !بعد به آن خواهيم پرداخت ، مبسوط!!




ادامه دارد......

هیچ نظری موجود نیست: