اين روزها كه تقريبا همه ي دوستان از شركت رفتن ، بنده با دختري آشنا شدم و در واقع همراه شديم كه هر چند واقعا دختر نازنينيه و با اين كه 4 سالي از من كوچكتره ولي واقعا پخته است اما يه مشكل اساسي داره!!
و اون هم اينه كه از آن جا كه از اقوام مديرعامل گرام تشريف داره ، در نتيجه از خيلي چيزهاي پشت پرده ي شركت خبر داره و در نتيجه من هم ناخواسته در جريان خيلي از اخبار قرار مي گيرم!!
و از اونجا كه بنده كاملا پاي بند شعار : " همه خوبن حتي اگر عكسش ثابت بشه " هستم ، شنيدن اين همه پشت پرده ي زشت و آزاردهنده از همكاران گرام واقعا داره برام آزار دهنده مي شه. عادت كردم همشون رو به عنوان آدم خوب ببينم . و حالا اين همه حقيقت زشت راجع به فلاني و بيساري از حد ظرفيت من بيشتره. ترجيح مي دم همون جا زير برف بمونم و فكر كنم كه همه دورو بري هام آدم هاي خوبيند و دنيا جاي قشنگيه!!!
پ.ن. :
اين شعار براي افرادي صدق مي كنه كه بود و نبودشون چندان برام توفيري نمي كنه! والا براي دوستي ، همراهي و ... خيلي هم برام مهمه كه طرف واقعا چيكاره است و از كجا اومده؟! ما ديگه اين قدرها هم پپه نيستيم !
پ.ن.2:
اين هم به ياد اون روزهايي كه براي اولين بار و آخرين بار طرفدار " ماني رهنما" شدم . هر چند به نظرم اين آهنگ " Remix" شده! به عادت اين روزها كه هر از چندگاهي برمي گردن عقب و ميزان دوبس! آهنگهاشون رو زياد مي كنن!!
۲ نظر:
خوب بودن آدمایی که بود و نبودشون باستون توفیری نداره، دنیا رو باستون قشنگ جلوه میده؟! یعنی فرض میکنید "اون جاها که باسه من مهم نیست خیلی خوبه، پس دنیا قشنگه!"
البته شایدم قشنگیه دنیا رو در خوبیه آدمای مهم و دوست و .. میبینید.
دنیا که جای قشنگیه و گرنه موقع رفتن التماس نمیکردیم که یه فرصت دوباره...
ارسال یک نظر