۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

ضايعان مقيم مركز

خب از آن جا كه مردم بسيار عزيز ايران يكهو و بسيار غيرمترقبه دوز فرهنگي شان بالا گرفته و حس كردند كه بايد قدمي در راه فرهنگ و هنر بردارند و از آن جا كه يك دفعه همگي با هم عاشق فيلمي شدند كه شخصيت اصلي اش به قول بروبچ آخوند مي باشد و در انتها در جهت ضايع نمودن ما! بليت سينما به ما نرسيد و ما بسي با خاك يكسان شديم ، مبسوط!
و از آن جا ككه تا آخرين لحظه معلوم نبود كه كلهم چند نفريم و از آن جا كه ما فكر مي كرديم اين موضوع تعداد ربطي به ماجرا دارد برنداشتيم از قبل رزرو نماييم! و اين شد كه
تمام راه برگشت بنده از دخترخاله ي گرام كتك خوردم كه ايشان امتحانشان را بي خيال شده و تشريف فرما شده اند سينما و ضايع شده ايم و
قرار بر اين شد كه چون من ديگر وقت ندارم ( مگر بنده علافم آقا!؟) و فيلم را هم خودم قبلا ديده ام بروبچ خودشان تنهايي بروند فيلم را ببينند باشد كه رستگار شوند.
و ما پشت دست داغ كنيم و ديگر بدون رزرو نرويم اين سينماي آزادي كه اين بار دومش بود اين بلا را سر ما مي آورد كه قبلا سر " تهران انار ندارد" هم همين بساط را داشتيم.
به هر حال كه ما اين بار بسي ضايع شديم تا خدا سه شنبه ي ديگر را به خير كند!

۷ نظر:

م.صادق گفت...

ای .... خوب یه روز دیگه برید، مثلاً پنج شنبه

Maanta گفت...

عمرا!! همون سه شنبه هم لطف مي كنيم مي ريم ! :)

مسلم گفت...

جسارتاً ابتدا چاکر فدویتان را گسیل میداشتید تا ملزومات ورود با معیت جهاز بلع و مضغ را تدارک ببینند، پس از آن خود پا به عرشه آن دژ مینهادید.
ما نیز ابتدا همین کار را میکنیم.

پس این خیل چاکران و نوکران و موکبان و مریدان و مجلس افروزان به درد کجا میخورد! :دی

Maanta گفت...

با اجازتون، بنده خودم آن شخص شخيص چاكر مي باشم!! بقيه ي خاندان بنده را به عنوان چاكر جلوتر فرستاده بودند كه چون نشد بليت تهيه كنم! تمام مسير برگشت بنده رو مورد عنايت قرار دادند!

مهسا گفت...

آخی
یعنی نشد برید؟!؟!؟
خوبه که قبلا فیلم رو دیدی وگرنه از دستت رفته بود نه؟ D:

Maanta گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Maanta گفت...

به مهسا:
آره حيف مي شد اگه نمي ديدمش.البته بدم نمي اومد وباره ببينمش. خدا رو چه ديدي شايد هم رفتم و ديدمش 2باره.