اين روزها از شرم نمايشگاه ،سري به كتاب هاي نخوانده ام زدم و سهمم به اتفاق ، كتاب " بر جاده هاي سرخ آبي" نادر ابراهيمي شد.
و بعد از مدت ها باز هم پرت شدم ميان دنياي مردانه ي پرغرور كتاب هاي نادر .
داستان كتاب ،داستان "ميرمهنا" است. مردي كه اگر در اينترنت اسمش را بگرديد به نام دزد و راهزن خواهيد شناختش . كسي كه خانواده ي خود را كشت و از فقر به دزدي و راهزني در جنوب ايران پرداخت.
و اگر به ابراهيمي اطمينان كنيد كه به گفته ي خودش تقريبا دو دهه از عمرش رابراي شناختن اين مرد گذاشته ، او را بزرگمردي از جنوب خواهيد شناخت كه مقابل تجاوزگران انگليس و هلند ايستاد.
كتاب را تازه شروع كرده ام و فعلا در صفحه هاي اولش هستم . پس نمي توانم قضاوت كنم كه "ميرمهنا" مرد بود يا نامرد. اما بعضي آدم ها و داستان ها گاهي راست و دروغشان خيلي مهم نيست. مهم اين است كه ما چه چيزي را مي خواهيم كه باور كنيم.
ومن مي خواهم باور كنم "ميرمهناي" مرد را!
و هر چه باشد در نهايت دشمن دشمن من ، دوست من است!و ميرمهنا ، بلاي جان هلندي ها و انگليسي هايي بود كه جنوبمان را غصب كرده بودند آن روزها!
و بعد از مدت ها باز هم پرت شدم ميان دنياي مردانه ي پرغرور كتاب هاي نادر .
داستان كتاب ،داستان "ميرمهنا" است. مردي كه اگر در اينترنت اسمش را بگرديد به نام دزد و راهزن خواهيد شناختش . كسي كه خانواده ي خود را كشت و از فقر به دزدي و راهزني در جنوب ايران پرداخت.
و اگر به ابراهيمي اطمينان كنيد كه به گفته ي خودش تقريبا دو دهه از عمرش رابراي شناختن اين مرد گذاشته ، او را بزرگمردي از جنوب خواهيد شناخت كه مقابل تجاوزگران انگليس و هلند ايستاد.
كتاب را تازه شروع كرده ام و فعلا در صفحه هاي اولش هستم . پس نمي توانم قضاوت كنم كه "ميرمهنا" مرد بود يا نامرد. اما بعضي آدم ها و داستان ها گاهي راست و دروغشان خيلي مهم نيست. مهم اين است كه ما چه چيزي را مي خواهيم كه باور كنيم.
ومن مي خواهم باور كنم "ميرمهناي" مرد را!
و هر چه باشد در نهايت دشمن دشمن من ، دوست من است!و ميرمهنا ، بلاي جان هلندي ها و انگليسي هايي بود كه جنوبمان را غصب كرده بودند آن روزها!
۳ نظر:
هر چند کتابای چیپ میخونی، ولی این یکی باید کتاب جالبی باشه، هر چی باشه آقا جنوبین!
اگه از خوندنش راضی بودی، یه ندا بده منم برم بگیرم بخونمش.
قصه های نادر روح آدمو بزرگ میکنه
مثل روح میر مثل روح گالان، آلنی
مبر مرد بود.
آخر این پنج جلدی که منتشر شده مطمئن میشید که یه چیزی توی روح خودتون بزرگ شده
گر چه آخر قصه میر مهناهیچ وقت نوشته نشه...
به مسافر:
كي مي ري سربازي از دستت راحت شيم چيپ؟
به سوفيا:
باهات كاملا موافقم. من بعد از هر كتابش مدت ها توي دنياش زندگي مي كنم و لذت مي برم.
ارسال یک نظر