از قديم گفتن :
مرديم از خوشي اما رنگشو نديديم.
اين شده قضيه ي امروز ما!
اين "ثنا" از صبح داره غر مي زنه. نه از اون غرهاي هميشگي. از اون غرهاي روي اعصاب. مدام زار مي زنه. داشت مرخصي مي گرفت كه بره اما آخرين لحظه گفت حتي حال نداره بره خونه و باز نشست به غر زدن.
نمي دونم چشه فقط مي دونم كه اعصاب من هم كم كم داره خط خطي مي شه.
تا ظهر دوام آوردم اما حالا ديگه كم آوردم.
حالا نشستيم دوتايي غر مي زنيم . هر چي هم آهنگ گوش مي دهيم، شوخي مي كنيم . سعي مي كنيم اما فايده نداره. بس كه غر زده ديگه اعصاب مصاب نذاشته برام .
كار به جايي رسيده كه همه ي ماژيك ها و جعبه ي دستمال كاغذي رو به سمتش پرتاب كردم و الانه كه برم و شستم رو بكنم توي چشماش.
ديگه طاقت ندارم. تحمل اين حجم از غر برام ناممكنه.
بايد برم به جوري متوقفش كنم والّا كارم به امين آباد مي كشه.
يا بايد خودمو بكشم يا ثنا رو!
بعدا نوشت:
اين هم عكس روز غر!
مرديم از خوشي اما رنگشو نديديم.
اين شده قضيه ي امروز ما!
اين "ثنا" از صبح داره غر مي زنه. نه از اون غرهاي هميشگي. از اون غرهاي روي اعصاب. مدام زار مي زنه. داشت مرخصي مي گرفت كه بره اما آخرين لحظه گفت حتي حال نداره بره خونه و باز نشست به غر زدن.
نمي دونم چشه فقط مي دونم كه اعصاب من هم كم كم داره خط خطي مي شه.
تا ظهر دوام آوردم اما حالا ديگه كم آوردم.
حالا نشستيم دوتايي غر مي زنيم . هر چي هم آهنگ گوش مي دهيم، شوخي مي كنيم . سعي مي كنيم اما فايده نداره. بس كه غر زده ديگه اعصاب مصاب نذاشته برام .
كار به جايي رسيده كه همه ي ماژيك ها و جعبه ي دستمال كاغذي رو به سمتش پرتاب كردم و الانه كه برم و شستم رو بكنم توي چشماش.
ديگه طاقت ندارم. تحمل اين حجم از غر برام ناممكنه.
بايد برم به جوري متوقفش كنم والّا كارم به امين آباد مي كشه.
يا بايد خودمو بكشم يا ثنا رو!
بعدا نوشت:
اين هم عكس روز غر!