۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

چه حالي داره اين هواااااااااا :)


هيچي نمي تونه بهتر از اين باشه كه
صبح باصداي رعد و برق
و گروپ گروپ آسمون بيدار بشي
و در حالي كه چشات از حدقه زده بيرون و
نفس يه جورايي
قلمبه شده تو گلوت
نيشت رو باز كني
و
به صداي شرشر بارون گوش بدي
كه بدجور داره مي باره
و به خودت بگي
آخجون امروز راهم رو دور مي كنم
و از روي تپه مي رم
گور باباي كفشام كه گلي مي شن
و باز سراميكاي سفيده اتاق رو گل خالي مي كنن
و داد مستر ك. رو در ميارن
بعد يه چشمك به خودت مي زني
و هوا رو بو مي كني
و به خودت مي گي
حالا وقت رفتنه :)

۱ نظر:

علیرضا گفت...

ولی من هوای آفتابی رو بیشتر دوست دارم. دل آدم میگیره. چیه این هوای ابری آخه
:دی