۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

من هميشه .....




من از سفارت ها متنفرم
من از درهاي تنگ قسمت رواديد متنفرم
من از آن جمعيت عصباني و خسته ي پشت در متنفرم
من از دست هاي دراز و گذرنامه هاي روي هوا متنفرم
من از آقاي موسفيد بداخلاقي كه عينكش را روي سرش بالا زده و از بالاي آن پله با تحقير به پاييني ها نگاه مي كند متنفرم
من از دكتر مملكت كه خسته پايين پله اين پا و آن پا مي كند متنفرم
من از مداركي كه عودت داده نمي شوند متنفرم
از برچسب تاريخ پشت جلد گذرنامه متنفرم
من از مهر Reject متنفرم
من از تمام اين تحقيرها متنفرم
هيچ كس هيچ جاي دنيا حق ندارد شخصيتي را تحقير كند به هيچ نحوي
و هيچ كس هيچ جاي دنيا حق ندارد شخصيتش را در معرض تحقير بگذارد به هيچ نحوي
و من اشتباه كردم
اشتباه لعنتي اي كه مرا با خود تا ته خط خواهد برد
و من تا ابد از چهره ي خودم در آينه خجالت زده خواهم بود
من خودم را در معرض تحقير شدن گذاشتم
خودم ، نمي بخشمت ! هرگز

۱ نظر:

سامانتا گفت...

بی خیال بابا.بعدا که می ری فرنگ آنقدر بهت خوش میگذره که اینا یادت می ره!
راستی,سوغاتی یادت نره.