۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

رجعت از تصوير به كلمه


كتاب ، كتاب
مدتي است كه بدجور از كتاب ها جدا افتاده ام. اين همه دلتنگي را وقتي فهميدم كه كتابخانه را مي چيدم. وقتي كتاب ها را بر مي داشتم تا در جايشان بچينم ، وزنشان ، بويشان ، نرمي جلدشان يادم آورد كه چه لذتي را از دست داده ام اين اواخر
تمام لذت اين ماه هايم در دكمه Play دستگاه دي وي دي پلير خلاصه شده و تمام آن تصاويري كه كس ديگري كتابي را خوانده ، لذتش را برده و بعد تصاوير ذهني اش از رويدادهاي آن نوشته را به الكن ترين زبان ممكن به تصوير كشيده
شايد وقتش شده كمي دست از دنياي فيلم ها و تصاوير بردارم ، برگردم به همان صفحات كاغذي و كمي از ذهن خودم براي ساختن دنياي كتاب ها استفاده كنم.
بايد برگردم به كتاب ها ، گاهي عقب گرد نه تنها بد نيست بلكه خودش گامي است به پيش
فقط بايد ببينم با چه كتابي شروع كنم. بايد بروم سراغ كلكسيون " نادر ابراهيمي " ام . بدجور دلم هواي نثر محكم و مردانه و لطيفش را كرده. آن همه جملات محكم و شاعرانه.
دنياي ابراهيمي ، دنيايي تماما مردانه است. از آن دنياهايي كه پر است از مردان منقرض شده! مرداني كه ان روزها بدجور قحطيشان آمده انگار!!!
دلم هواي زبان ناب كتاب ها را كرده . فيلم ها مغز را كرخ مي كنند ، مي پوسانند . تخيل دچار كپك مي شود با اين فيلم ها.
برمي گردم به همان كاغذها و دراز كشيدن هاي زير باد كولر و انگشت ميان صفحات و گم كردن زمان و نيمه شب پاي كتاب به خواب رفتن ها را!
چه قدر خوب است كه كتاب ها مثل دي وي دي پلير زمان گذشته از داستان را نشان نمي دهند كه تو مدام يادت باشد 1:20:30 است كه پاي داستان نشسته اي. چه قدر گم كردن زمان و مكان در ميان صفحه هاي كتاب كيف دارد. بايد برگردم.....!

هیچ نظری موجود نیست: