۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

خانه به دوش


اين هم از اين.
با اين خانه هم خداحافظي كرديم و خانه ديگري از امروز خانه ماست.

ديگر دو تا نيمكت سبز جلوي پنجره آشپزخانه نيست تا بتوانيم كلي ماجراي عشقولانه مفتكي ديد بزنيم!
ديگر همسايه خوبي نداريم كه برايمان كلي خوراكي بياورد ، آش هاي تند ، ماكاروني هاي چرب! كدام خانه اي را سراغ داريد كه همسايه اش از هر چه مي پزد براي شما هم بياورد كه بچه داريد دلش مي خواهد!
ديگر بيست قدم پياده تا خانه مان راه نيست و بعد از پياده شدن از ماشين ، هر روز خدا بايد كلي پياده برويم آن هم از نوع سربالايي! تا تازه برسيم به كوچه ي كذايي
ديگر ...
ديگر...
بماند كه حالا بايد در به در دنبال شماره اشتراك همشهري جوان بگردم تا بگويم آدرسم عوض شده!!!

اما همه اين ها را بي خيال
عوضش مي توانم وقت و بي وقت زنگ بزنم بگويم : سم ، پنج دقيقه ديگه سر كوچه!!!

فقط يك مشكلي هست ! در اين خانه ديگر موبايلم زنگ نخواهد خورد! بهتر!!!

۱ نظر:

سامانتا گفت...

هووووووووووووووووراااااااااا
همسایه جونم.سلام
خونه جدید مبارک:)