۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

در آينه

كشتي كمك هاي غزه را به باد فنا مي دهند و همه را روي كشتي قتل عام مي كنند ، من اين جا مي نشينم و Lost مي بينم.
طرح امنيت اجتماعي اخلاقي ورژن 2 اجرا مي كنند ، من نشسته ام به گل هاي اركيده ي روي ميز و خاطره ها فكر مي كنم.
سالگرد انتخابات مي شود ، من سر مدل كيك روز مادر چانه مي زنم.
فرشيد منافي مي رود ، من نگران فن اتاق هستم كه خاموش نشود و از گرما بميرم.
مادر ز. مي ميرد ، من مانده ام عاشق شوم يا نه!؟
طلا بالا مي رود و يورو سقوط مي كند و ... ، من هنوز مانده ام كه بروم كلاس شنا يا نه؟
فلاني مي ميرد ، فلان بچه مسلسل به دست ، دهكده اي را به خاك و خون مي كشد ، در هر ثانيه چند نفر از ايدز و مالاريا مي ميرند ، ميليون ها نفر آب تميز براي خوردن ندارند ، ....
و من نگرانم كه مي خندم گوشه چشمم چروك نشود!!


من اولويت هايم كي عوض شدند؟
من كجاي قصه خوابم برد؟
من ، كي اين قدر من شدم؟

۲ نظر:

مسافر گفت...

دور باید شد از این شهر غریب!

ناشناس گفت...

:(