مستر د. هم رفت!
امروز ساعت يازده و نيم ظهر! ( نه پس شب!)
از آدم هاي با شخصيت شركت همين يكي مانده بود كه آن هم رفت.
نامه ي پايان كارش را كه گرفت از خوشحالي داشت پر در مي آورد.
و من جز تبريك و اظهار شادي چيز ديگري براي گفتن نداشتم.
مباركش باشد .
دوسال خيلي خوبي در كنارش داشتم.
به قول بچه ها گفتني خيلي "جنتلمنگ" بود.
و من احتمالا از اين اتاق مي روم طبقه ي سوم . هيچ چيز بدتر از ترك اين اتاق نيست مگر اين كه براي ترك شركت باشد .
حيف. تنها شدم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر