یه چیزی باعث شد دوزاریم بیفته. بفهمم اوضاع همون قدر وخیمه که بچه ها میگن. که واقعا حواسم نیست. که واقعا کم رنگ شدم. که واقعا تلفنمو جواب نمی دم. اس ام اس ها رو دو روز بعد تازه اگه یادم باشه جواب می دم. PM ها رو که دیگه نگو.
آره چندوقتیه که نیستم. کجام ؟ نمی دونم. فقط حوصله ندارم. سرم گرمه هیچیه.
"سمان " وبلاگ زده و من خنگ تازه فهمیدم. بعد این همه وقت .
حالم گرفته شد. باید یه فکری به حال خودم بکنم. یه هفته به خودم فرجه می دم دست و پامو جمع کنم. مخم احتیاج به خونه تکونی داره قلب رو هم بی خیال.بذار همون جوری قاطی پاطی بمونه. انباری شده رسما!
به هر حال "سمان" جونم مبارکه بلاگت. حالا با خیال راحت هرچی می خوای بنویس. فقط عفت کلام یادت نره!این جا زن و بچه مردم زندگی می کنن!
و
see you soon :)