۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

بازهم بریده ی جراید




مهمان ها تا دو روز دیگه وارد ایران می شوند. یکی از بچه ها توی تبریز منتظره تا تحویلشون بگیره!! ( بسته ی پستی هستن انگار!) فقط دارم دعا دعا می کنم توی مسیر یه وقت قمه زنی و این جور مراسمات رو نبینن. همین مونده که تصویری که از ایران با خودشون می برن یه مشت آدم وحشی بدوی باشه که با قمه افتادن به جون خودشون و بچه هاشون . بدتر از اون به اسم امام حسین!!
به هر حال یک هفته ای طول می کشه تا به ایران برسند. اصفهان هم یکی از بچه ها حاضر شده تحویلشون گیره. هر چند گویا انگلیسی اش کمی پیشرفته تر از I am blackboared  می باشد!
ولی شیراز هم چنان کسی را نداریم. با تشکر از دوستان.

این چند روز تعطیلی را ما که رفتم "خوانسار"! البته واضح و مبرهن است که در این دو روز تاسوعا و عاشورا قرار است عزاداری کنیم ولی خداییش چه کسی می تواند با فک و فامیل برود سفر و بعد عزاداری هم بکند؟ هر چند ما سعیمان را خواهیم کرد. از عزاداری خوانسار که برای خودش آیینی دارد دیدنی فیلم خواهم گرفت. اگر شد این جا می گذارم فیلمش را ببیند باشد که رستگار شوید!

هیچ وقت فکر نمی کردم تیتر اول خبر بشه : " باران آمد"! خداروشکر که بالاخره چشممون به جمال بارون روشن شد. حالا ما برف می خوایم. یالّا!

و در آخر این که از آن جا که بالاخره پروژه تمام شد و در دقیقه که چه عرض کنم ثانیه ی آخر لای در را گرفتیم که نبندند و پروژه مان را از لای در به زور دادیم تو! , و از آن جا که با پلاتی که گرفتیم کل رنگ های پروژه پرید! و به جایش یک مشت خط خط های سایه روشن ها باقی مانده بود و ...
مهم این است که تا پایان ترم دوم ما آزادیم و کلا کوه و سینما و سفر و این ها را عشق است :)

۱ نظر:

سمان اینا گفت...

ccccooooooooooolllll