۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

علاف بازار

آقا مردیم از علافی!
این ماه رمضون که رمق نمی ذاره واسه آدم.
تو این هوا هم که نمی شه هیچ کاری کرد.
اینترنت هم که کی حال داره بیاد. الان هم دیگه بی موادی فشار آورده بود.
اما به گمانم حالا حالاها نیام دیگه.
این روزها فقط فیلم می بینم و کتاب می خونم. فعلا هم برم که اصلا حسش نیست.
پیش به سوی خواب! به من می گن جوان سازنده...

۶ نظر:

م.صادق گفت...

همین طور جوان آینده

نهال گفت...

شنیدی می گن داشته های شما آرزو های دیگران یا برعکس ؟
حالا به داشته هایت غبطه می خورم دوست عزیز !
نماز و روزه ات هم قبول حق .ما رو هم دعا کن

امير گفت...

انگار يه چيزي از زندگي روزمره ما حذف شده و جاش خيلي خاليه، اصلا كاش شركت رو ترك نميكردي تا ما يه چيزي براي خوندن داشته باشيم آخه.

napadid گفت...

cheghad adam chatr bashe, ke hatta weblogesho up nakone ta ye internet e moft gir biare
!
valla

امير گفت...

خسته نشدي از بس فيلم ديدي و كتاب خوندي؟ من كه كم آوردم، فيلمهام تموم شد، كتاب هم انرژي ميخواد توي اين ماه.

Maanta گفت...

به همه:
سلام . چه خبر؟ من ديگه حتي فيلم و كتاب رو هم بي خيال شدم. تا اطلاع ثانوي مي خوابييييييييييييييييم :)