۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

هاج و واج

روزهای سختی است. شش روز به رفتنم مانده و هر کس در را باز می کند با خود پیشنهادی آورده وسوسه کننده. کارها یک دفعه زیاد شده.
مستر ف. می آید می گوید قرارداد خریده ایم عروس! همه ی مسئولیتش از A تاZ اش با تو!
مستر ح. آمده می گوید اگر مشکل مالی است , بیا حلش کنیم.
مادام س. آمده می گوید یک دوره برویم عراق , پالایشگاه هایشان را بازدید کنیم وبرگردیم.
یک دفعه عزیز شده ایم. هر کس می رسد چنان تحویلمان می گیرد که مجبوریم برگردیم پشت سرمان را نگاه کنیم مبادا با کس دیگری هستند.
باتمام قدرت دارم مقاومت می کنم. می دانم که پشت حرف هایشان عمل نیست و همه اش الکی است . اما ما کمبود توجه داریم! با کمی توجه خر می شویم.
برای خر نشدنمان دعا کنید ,جمیعا!
از آن دوراهی های مزخرف است که آدم می ماند چه خاکی تو سرش بریزد.
به هر حال می دانم که آخرش از زیانکارن خواهم بود , هر چه که پیش آید.

۲ نظر:

امير گفت...

در برابر وسوسه هاي افراد شركت مقاومت پيشه كنيد كه خداوند مقاومت پيشگان را دوست دارد. (نميدونم از كيه)

علیرضا گفت...

:))
از اون دوراهی هاست که اگه بمونید عملی نمیشه ولی اگه برید برای نفر بعدی حتما عملی میشه :دی
البته شما که حتی سر "من بودن" هم دوراهی تجربقه کردین احتمالا به خوبی از پسیش بر میاین!
حالا کجا سلامتی؟؟ عروسیه؟ :پی