۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

توهم توطئه

اعتراف مي كنيم كه ديروز با الگو از شيطان بزرگ جديد انگليس! با استفاده از جو متشنج شركت كه در پي كاهش قابل ملاحظه سود در سه ماهه اول سال 88 و هم چنين پرداخت نشدن حقوق همكاران به مدت سه ماه ، و هم چنين وظيفه خطير تنوير افكار عمومي كه بد جور بر دوش خودمان حس مي فرموديم ، اقدام به تهيه و انتشار چارت هايي به مضمون زير شديم. اما از آن جا كه تنها قصد ما شاد كردن روح همكاران و بهبود فضاي دپرس شركت بود ، حتي يك اپسيلون هم امكان نمي داديم كسي اين چارت ها را باور كند چه برسد به اين همه برخورد جدي و خشن!
داستان از آن جا شروع شد كه من و مري كه اين روزها بدجور از دست رييس جان شاكي است ، تصميم گرفتيم با كمي طنز سر به سر بچه ها و مديريت بگذاريم. چارت هاي زير را تهيه كرديم و يك ربع مانده به تعطيلي شركت ، چارت هاي مزبور را با كلي جاسوس بازي و نقشه روي برد شركت چسبانديم. بماند كه چه نقشه هايي كشيديم كه در اتاق مدير بازرگاني گرام را كه دقيقا مقابل برد بود ببنديم و سر آبدارچي گرام تر را گرم كنيم كه چند لحظه اي بي خيال استكان هايش شود.....





اما چشمتان روز بد نبيند به جز مستر خ. و خانم پ. بقيه شركت چنان قضيه را جدي گرفتند كه كار داشت به جاهاي باريك مي كشيد. مهندس غ. معروف به ساسي چنان دچار عصبانيت شده بود كه به طرفة العيني كپي اي از چارت ها برداشت و به سمت اتاق مديريت رفت تا تكليفش را روشن كند. همكاران حلقه زده بودندو چنان تحليل هايي ارائه مي كردند كه ما خودمان مانده بوديم يعني اين همه حرف پشت اين دو كاغذ بود و ما نمي دانستيم؟!!
هر چه ما سعي در آرام كردن جو و متفرق كردن خس و خاشاك موجود با مهرباني و باتوم داشتيم نشد كه نشد ، در نتيجه كاملا انگليسي مابانه در ميان جمعيت خزيده و با دادن شعار :" مرگ بر ديكتاتور - چه مهندس چه دكتر * " و " حقوق ما رو دزديدن - دارن باهاش پز مي دن" جو را متشنج تر نموديم!!
و قرار شد اگر تا شنبه حقوق ها را بازشماري نكنند به خيابان ها بريزيم و سطل آشغال هاي شركت را به آتش بكشانيم!
بعد از چند دقيقه يكي از عوامل امور مالي با سرعت خود را به برد رسانده و در يك آن با استفاده از غفلت ما كلهم چارت ها را برداشته با خود برد.
حيف تازه ماجرا داشت جالب مي شد!
به هر حال اگر زماني لو برود كه كار كار ما بوده ، كارمان زار خواهد بود.


پ.ن. :
* مهندس : مديرعامل ، دكتر : مدير امور مالي
- نتيجه گيري اخلاقي نداشت!
- همكار گرام سابق ، اگر اين جا را خوانديد مبادا در ميان صحبت با همكاران سابقتان ، ناغافل اشاره اي به اين موضوع بكنيد! والا همان اتفاقي برايتان مي افتد كه به گفته ي سبزها به سر عسگري نامي آمد!!!
- شركت ما از سه ماهه آخر سال از شركت مادر مستقل شد و مديرعامل فعلي همان مشكل تقريبا تمامي مسئولين مملكت ما را دارد. آدم خوبي است اما مدير خوب؟ چه عرض كنم.


۱ نظر:

سامانتا گفت...

حالا این که گفتی یعنی چه؟!