خب وقتی صفحه ی آدم فیلتر باشه و وقتی سرکار فیلترشکن کار نکنه و خونه هم انقدر خسته باشی که نتونی بیای پای نت , همین میشه دیگه. کلی وقت می گذره و نمی شه بیای و یه چیزی این جا بنویسی.
بعد از رفتن نیلو و اخراج سعد و حلاج , حالا توی واحد ما ,من موندم و جناب دکتر رییس! کارها از سر و کولم بالا می ره ,افتتاحیه برای بار nام عقب افتاده و کل بار اون سه نفر هم افتاده گردن من! نمی رسم نفس بکشم. هر چی هم می گم بابا زودتر نیرو بگیرید ,کسی حواسش نیست. به رییس می گم انقدر به من فشار بیارید تا من هم برم خودم رو وارد حاشیه کنم تا مجبور شم برم و خلاص. رییس جان هم به جای همدردی و پیدا کردن یه راه حل برمی گرده و می گه , راه بهتری هم برای رفتن هست ,تو رو خدا دیگه حاشیه درست نکنید.
خلاصه این که تا این کارخونه افتتاح شه ,من یکی که مردم.
بعد از رفتن نیلو و اخراج سعد و حلاج , حالا توی واحد ما ,من موندم و جناب دکتر رییس! کارها از سر و کولم بالا می ره ,افتتاحیه برای بار nام عقب افتاده و کل بار اون سه نفر هم افتاده گردن من! نمی رسم نفس بکشم. هر چی هم می گم بابا زودتر نیرو بگیرید ,کسی حواسش نیست. به رییس می گم انقدر به من فشار بیارید تا من هم برم خودم رو وارد حاشیه کنم تا مجبور شم برم و خلاص. رییس جان هم به جای همدردی و پیدا کردن یه راه حل برمی گرده و می گه , راه بهتری هم برای رفتن هست ,تو رو خدا دیگه حاشیه درست نکنید.
خلاصه این که تا این کارخونه افتتاح شه ,من یکی که مردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر