۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

توی هر گوشه ی این شهر

سهم ما از آزادی دیروز , خیابانگردی بود با "سمان" و این بار برخلاف شب قبلش که سهممان از ایستگاه مترو آه کشیدن های "سمان" بود و "من" یک در میان,
فقط خنده بود و خنده و سبکباری
و اراذل گردی!
و دلستر
و ذرت و
ایستگاه اتوبوس
و کلی سرما و
نوستالژی تمام آن هرزه گردی های دونفره ای که دلمان تنگ شده بود برای سنگفرش های پیاده روهایش و ندیدن ویترین ها و مردم و فقط و فقط در حال بودن و
خندیدن و کلی فلسفه بافتن و
البته کلی جملات قصار! که جزو لاینفک این هرزه گردی هاست
و البته نوک دماغی که از سرما سرخ بود و
چشم هایی که از خنده پراشک

و

"توی هر گوشه ی این شهر
دارم از عشق تو یادی " *

بدی شهرگردی این است که از تمام کوچه ها و کافه ها و ایستگاه ها خاطره ای برایت می ماند و هربار
دوباره و چندباره از آن جا می گذری
همه چیز باز تکرار می شود
توی رویاها و خاطراتت




*ترانه: خاطره
آلبوم: نقاب
خواننده: سیاوش قمیشی 




عکس تزیینی نیست!

۵ نظر:

سامانتا گفت...

كوفتت شه

Maanta گفت...

چی کوفتم شه؟تو خودت نیومدی!

سمان اینا گفت...

بخیه ی کفشم اگر دندان نما شد عیب نیست خنده می آرد همی بر هرزه گردی های من ...

سمان اینا گفت...

بخیه ی کفشم اگر دندان نما شد عیب نیست/ خنده می آرد همی بر هرزه گردی های من ..

Maanta گفت...

یعنی این قدر این هرزه گردی رو اعصابت بود که اومدی اینجا تنویر افکار عمومی کنی؟! بابا بی خیال. وقتی استاد به من می گه "هرز" شدی!! , دیگه این که چیزی نیست!!