۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

روح سرگردان

جسمم سربه راه است. سر به زیر و با حیا.
روحم اما هرزه گردی می کند. به هیچ صراطی مستقیم نیست. به همه جا سرک می کشد. هر کاری می خواهد می کند. هر جا می خواهد می رود. زود می رود دیر می آید. جواب سربالا می دهد. هر کار می خواهد می کند. نه اجازه ای می گیرد نه چیزی. سرخود شده است. توی جسمم یک لحظه هم نمی ماند. نگرانش شده ام. نگران تربیتش. نگران نجابتش! نگرانم که فردا روزی توی خیابان ببینم و نشناسمش. که فردا روزی جایی سیگار به لب در آغوش غریبه ای ببینمش که با تحقیر نگاه ناآشنایی به من بیندازد و رو برگرداند. خلاصه راحت خیال از من ربوده و خواب از چشم.
توی دلم رخت می شویند. کاری هم از دستم برنمی آید جز این که دعا کنم , نظرکنم و توکل تا شاید هوا از سرش بپرد و باز سنگین شود و خانم. باز برگردد به جسم و همان جا بماند با نجابت و سربه زیر...
نگرانم. برای روحم نگرانم. شما هم دعایش کنید. نابلد است و راه پرخطر و پر از گرگ و سری پر از باد دارد و یک دنیا اشتیاق و ولع.
دعایش کنید

۲ نظر:

سمان اینا گفت...

نگرانم نگرانم نگرانم این منم

از سر دنیا زیادم اما باز خیلی کمم

نگران خودمم

بی تو عریونی باغم باتو داغ داغ داغم

طپش نبض چراغم باتو خیلی روشنم

نگران خودمم

از یه بغض تازه خیسم واسه دیدنت حریصم

خودم نمی نویسم خودم خط می زنم

نگران خودمم

از دل باغ گل یاس پشت زنگ خوب گیلاس

وقتی بغض من یه دریاس بازبیا به دیدنم

نگران خودمم

این ورا صدا صدا نیست درای حنجره وانیست

کسی دلواپس ما نیست هر دقیقه می شکنم

نگران خودمم

تو مسیر جست جوتم مث آینه روبه روتم

نگران این سکوتم شعله بنداز به تنم

نگران خودمم

بیخال غم من باش عاشق عاشق شدن باش

مثل معنای وطن باش خسته از این وطنم

نگران خودمم

خاطره هارو صدا کن من و از خودم رها کن

چتر آغوشت و وا کن پا بذار تو پیرهنم

نگران خودمم

دل دل این دل دریاب قد بکش تا خود آفتاب

هم تو بیداری هم خواب، گرم از تو گفتنم

نگران خودمم

سمان اینا گفت...

http://inside-me.net/persian/?p=2362