۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

کیلومتر 24

خب خب خب . بالاخره صدای ما را از کرج می شنوید. البته از پنج کیلومتر مانده به کرج!!
شنبه جا به جا شدیم و الان که  این جا در خدمت شما هستم دو روزی می شود که تلفن ها وصل شده , برق هم که مدام میرود و میاید . یعنی با این حجم وسایل برقی , اگر هم نرود , نوسان دارد و کامپیوترها تازه یک روز است که به لطف این استبیلایزرها! روشن شده اند. دو روز اول که فن ها هم کار نمی کرد و بچه ها انقدر لباس پوشیده بودند که نمی توانستند خم و راست بشوند.
خلاصه از زیر نردبان رد می  شویم تا به اتاقمان برسیم حالا این که بدشگون است یا نه را خدا می داند. 
روز اول تنها جای گرم اتاق کنفرانس بود که همه چپیده بودیم آن جا. بدون تلفن و کامپیوتر رسما علاف بودیم و زل زده بودیم به کارگرها که پشت شیشه داشتند پنل های سقف را کار می گذاشتندو بیچاره ها توی عمرشان در حضور این همه تماشاچی آن هم از نوع خانم کار نکرده بودند . مدام وسایلشان از دستشان ول می شد . و اگر کسی از زیر داربست ها رد می شد بعید نبود که در طرفة العینی یک دریل توی مغزش فرو برود. دکتر الف می گفت شما را آورده ایم بلکه کارگرها انرژی بگیرند و تندتر کار کنند!! خیلی هم ممنون!
این یک هفته را که مدام با آژانس میاییم و می رویم یا مهمان دکتر ک. هستیم :) هنوز داغیم و نفهمیدیم چه بلایی سرمان آمده. ولی انصافا دورررررررر است اینجا!
غم غربت بدجور ما را گرفته که مجبوریم هرجا را می خواهیم بگیریم کد 021 را اول شماره بگیریم .
خلاصه این که ما دیگر برای کار می آییم شهرستان!! باورم نمی شود که هر روز صبح باید از جلوی تابلوی " به استان سرافراز البرز خوش آمدید" بگذرم!! 
کم کم باید برویم با برج آزادی عکس یادگاری بگیریم!

بماند که به هیچ کاری هم نمی رسم. جشنواره امسال را هم که به محض رد کردن دعوت "سینمافا" برای جشنواره , از سم سم هم خبر رسید که امسال بلیت بی بلیت و خلاصه ما هرچند وقت هم نداشتیم اما کلا دیگر بلیت هم نداریم. البته  بلیت پنج شنبه را گرفتم تا لااقل یکی از فیلم ها را دیده باشم اما از شانس بدم فیلم " حسن هدایت " است و دارم دعا می کنم تا شاید برنامه عوض شد و یکی از فیلم های بهتر نصیبمان شد.

خلاصه این که فعلا تا اطلاع ثانوی صدای ما را از کرج می شنوید. کیلومتر 24 ! 

۴ نظر:

سمان اینا گفت...

کیلومتر 24 راکس...
اینجوری هم میشه:
24th km, Rocks

مهسا گفت...

برو خدا رو شکر کن فیلم سهم من از زندگی گیرت نیومد ( شانس منو می بینی ؟!؟!؟)

در ضمن : از خرید شما بسیار سپاسگذار می باشم D:

Maanta گفت...

سمان , تهران چه خبرا؟

مهسا جونم. دعا کن فیلم عوض شه. سم سم گفت چه فیلم مزخرفی گیرتون افتاده. شانس بدی داریدا! پبابت بلیت ها هم خودت مرسی :)

م م فرزند ع گفت...

تبریک میگم؛ شما هم که رفتی قاطیه 72 ملت؛ (نمیدونم قاطی رو درست نوشتم یا نه شک دارم)