۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

بازگشت

خوب بنده مجدد به جمع علافان شاغل پیوستم. از امروز مجدد شاهد غرغرهای کاری بنده خواهید بود. مخصوصا که آن قدر راهم دور است که واقا جای غر هم دارد. البته قبلا م راه دور کار کرده ام و این جا کمی نزدیک تر از اولین محل کارم است اما بدعادت شده ایم دیگر. چکار کنیم.
به هر حال دوران آزادی تمام شد و دوباره از مسیر مستقیم زندگی ام خارج شدم و زدم به بیراهه. تا بالاخره کی در مسیر درست باقی بمانم.
البته خوبی هایی هم دارد این کار. مثلا همکاران به نظر خوب می آیند. جایم خوب است. امنیت شغلی بالاست و حقوقش هم خوب است . اما ما دست خودمان نیست از اصل از این کارها بدمان می آید حالا هر چه هم می خواهد نقاط مثبت داشته باسد.
کلا به ما می گویند انجمن ناراضیان از هر موقعیت قابل رضایت!

می بینمتون پس...

۶ نظر:

مسافر گفت...

ناشکر!!!
من دارم از خروسخون تا بوق سگ با حقوق سربازی کار میکنم! من غر بزنم تو هم بزنی؟

راوی گفت...

ذهن سیالی داری
موضوعات صحبتهای شما دائما شناور هستند
مثل همه ی جمع نسوان محترم دوست دارید هر موضوعی که برایتان جالب است را بنویسید و احساستان را با دیگران شریک شوید
دید اخلاقی را نمی توان در نوشته هایتان نادیده گرفت
دوست دارید محبت و احساس مثبت خود را یه جورایی با شیطنت جمع کنید جوری که لطافت حستان گم شود.
از انگ بچه مثبت گریزانید در صورتی که شدیدا مثبت هستید.
وحشتناک پر انرژی
نگران آینده
(خواستید توضیح می دم)

الوعده وفا
منتظر نقد کاملا صریحتان هستم

Maanta گفت...

مسافر:
خب تو هم غر بزن . جای تو رو تنگ کردم مگه؟!! :)
به راوی:
بی خیال.

م.صادق گفت...

خوش برگشتی!!
ترجمه ی همون welcome back

مسافر گفت...

باشه!
پس من اول!!

Maanta گفت...

به صادق: Merci Bouquet
ترجمه ی همون مخلصیم!

به مسافر:پباشه بابا تو اول! استاد