۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

در کمال خونسردی

گاهی وقت ها آدم از روی حماقت یا چه می دانم جهالت شاید هم فقط از روی تنهایی , خودش را درگیر رابطه هایی می کند که می داند بیمار است , می داند رابطه ای است که نارس خواهد ماند و اگر سقط نشود لاجرم مرده یا ناقص به دنیا خواهد آمد.

وقتی درگیر این رابطه ها می شوی , اگر خیلی خوش شانس باشی - مثل من- و کسی باشد که هوایت را داشته باشد و نگرانت باشد و نگذارد که خواب چشمانت راببرد . آن وقت می رسی به این جایی که من رسیده ام. جایی که باید خودت را از رابطه بیرون بشی , باید در کمال بیرحمی و خونسردی  قطع کنی ناف این طفل نارس را و بنشینی و ناظر تقلاهایش برای زنده ماندن باشی و حواس دل لعنتی ات را پرت کنی بلکم خودش توی این دست و پا زدن ها نمیرد.
بدترین نکته ی این رابطه ها این است که باید حواست باشد خونی ریخته نشود , دلی نشکند,آبرویی نرود و خلاصه آبی توی دلی تکان نخورد....

گاهی وقت ها آدم از روی حماقت یا چه می دانم جهالت شاید هم فقط از روی تنهایی چه کارها ه نمی کند و خدا نگران ها را حفظ کند .



۲ نظر:

سامانتا گفت...

آمین

م م فرزند ع گفت...

دلم واسه اون میسوزه. فقط خودت؟