۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

اشلی خیالی

سم , یادته همیشه دلم می خواست "اسکارلت" باشم. یادته از این که مثل "ملانی" بودم متنفر بودم. یادته اسکارلت برام همه چیز بود , سرسختی , هیجان, اراده,جذابیت و خلاصه همه چیز و "ملانی" با اون آرامش و معصومیت و مهربونیش حالم رو به هم می زد.
یادته همیشه از این که "ملانی" باشم متنفر بودم.
"سم" اون موقع ها کسی بهم نگفته بود که " اسکارلت" بودن عوارض جانبی هم داره. کسی نگفته بود که ....
و من خنگ آن قدر خواستم تا سایه ای از " اسکارلت" شدم و من هم
با خیال"اشلی"  , " رت " بیچاره ام رو از دست دادم.

هیچ نظری موجود نیست: