۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

بگیر مارو که اومدیم...

ده تا از سنم کم می کنم تا ببینم اول این دهه کجا بودم!!! از این همه تغییر وحشت می کنم. مهم ترین دهه تو زندگیم داره تموم می شه و من از اون دانش آموز بی سروصدای مودب سلطان قلب ها!!! الان فقط سلطان قلب هاشو هستم :) والبته به جاش فروتنی به خصوصیاتم اضافه شده !
یه دهه پیش کجا و الان کجا! الان ما شدیم خانم الف. در حالی که اون موقع نهایتش الف بودیم و بس.
چه راه درازی اومدیم و چه کارها که نکردیمو چه تجربیاتیو و چه دوستای جدید و چه چیزهایی که یاد گرفتیم و چه چیزایی که یادمون رفت.
این دهه برای من تموم شدن نوجوونی عزیزم و شروع جوانی با همه ی ابهامات و انتخاب ها و مسئولیت هاش بود.
دهه ی هشتاد عزیز خداحافظ و دهه ی نود بگیر مارو که اومدیم...

آقا کیا میان شنبه بیست سی نفری بریم سینما آزادی , "جدایی نادر از سیمین" ببینیم

۵ نظر:

سمان اینا گفت...

مثل اینکه جدی جدی از خونه تکونی موچی!

علیرضا گفت...

من میام :)‏

احسان گفت...

ما که نیسدیم. مسافرتیم. بذاری سه شنبه میایم. نصمه قیمت هم هست

Maanta گفت...

به سمان:
حالا :)
به علیرضا:
پس بزن که بریم :)
به احسان:
سه شنبه ما مسافرتیم ولی خیلی اینو گفتن شاید انداختیم عقب هفته دوم عید رفتیم. اون موقع اوکی هستین؟

احسان گفت...

اونو هستم. فقط بعد از ظهر باشه دیگه لطفا