۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

من کاظم , پول لازم

کارام داره بدجوری قاراشمیش میشه. اون ازمستر ح. که پیشنهاد کاری خوبش به باد فنا رفت. اون از بیمه ام که چون داره جزیره کیش رد میشه باید برای درست کردن کارهام تو این هاگیرواگیر باید پاشم برم کیش! اون هم از پیشنهاد کاری مادام م. که پول توش نبود و ما هم که پول لازم درحد تیم ملی ,پس لاجرم! بی خیالش شدیم.
از اون طرف کلاس عزیز دوباره پول می خواد.
ما هم که فعلا خونه نشین شدیم بد.... آدم خونه نشین هم که کاری نداره جز فکروخیال و حرص خوردن. باز خدا بیامرزه پدر این کک ما رو که مرد والا تا حالا سکته رو زده بودیم.

بخش " ارتباطات بی ربط همین جوری الکی " مغزم باز الکی یاد یه چیزی افتاد:
مستر "حسی" با ضمه ی "ح" حرف جالبی درباره ی کار کردن زن ها می زد: " می گفت اگه زن آدم نره سرکار, بعد یه روز صبح آدم یه حرف کوچیک می زنه می آد بیرون از خونه . تا شب که برگرده , زنش برمی داره زنگ می زنه مامانش , یه سری مامانه پرش می کنه. بعد زنگ می زنه به خاله فلانی و ... خلاصه شب که میای خونه , تو بالکل یادت رفته ولی زنت تازه آماده دعوا شده.
این هم نظری بود به هر حال...

۱ نظر:

سامانتا گفت...

وای منم پول می خوام.تازه منم از ماه دیگه بی کار می شم میام ور دل خودت.
اون هم حرف جالبی بود.