۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

مقصر

بعضی حرف ها را نمی شود گفت
بعضی تلفن ها را نمی شود زد
بعضی چیزها را نمی شود نوشت
...


قبول ,همه ی این نتوانستن ها تقصیر من!


اما تو چرا نمی توانی نگفته ها را بشنوی؟
تو چرا بعضی تلفن ها را نمی زنی؟
ننوشته ها را نمی خوانی؟
...
این ها که دیگر تقصیر من نیست , هست؟
...

۵ نظر:

سامانتا گفت...

هورا-بالاخره وصل شدی!

Maanta گفت...

دست رو دلم نذار که خونه.دعاکم این مخابرات زود زنگ بزنه

احسان گفت...

تو شماره تلفن دادی که من زنگ بزنم؟!
عجب انتظاراتی داری ها
کوه که دعوت میکنی همینجور رو هوا
حالا هم شماره نداده انتظار زنگ و اس ام اس داری
پس فردا به امام فحش میدی
پس اون فردا عکس خدا رو پاره می کنی

مائانتا گفت...

بابا باز که تقصیرا افتاد گردن من!
بعدشم کوه رو خودت نیومدی!من که گفتم 8 پای مجسمه!

احسان گفت...

8 صبح جمعه پای مجسمه فقط یه نفر وای میسته؟ من با داداشم قرار بذارم اونجا دو ساعت دنبالش میگردم