به نظرم بعضی جاها بی انصاف هستیم. جای قربانی را با ظالم عوضی می گیریم.
زندانی های بیمار زیادی را به بیمارستان می آورند. با آن لباس های راه راه آبی و زنجیرهای پایشان بدجوری توی چشم هستند. خیلی ها را دیده ام که دلسوزانه و آخی آخی گویان به زندانی نگاه می کنند و نگاه های عصبانی شان را به پسرک سرباز همراه حواله می دهند. من اما از دست زندانی بیش تر عصبانی می شوم. دلم می خواهد بروم دوتا سیلی بزنم توی گوشش و بگویم به چه حقی با خودت کاری کردی که شان و منزلت انسانی ات چنان پایین بیاید که کسان دیگری این حق را پیدا کنند که به پایت زنجیر بزنند.
خبر اعدام را که می شنویم فریاد حقوق بشر سر می دهیم و بد و بیراه هاست که حواله ی قاضی تا مجری حکم می شود. ولی نباید از دست اعدامی هم عصبانی باشیم؟ دلم می خواهد بروم و این بار نمی زنمش، گناه دارد. ولی ازش می پرسم به چه حقی بلایی سر خودت آورده ای که انقدر کوچک شوی که پایه ای ترین حقت یعنی "حق بودن" بیفتد دست انسان دیگری مثل خودت که بتواند تصمیم بگیرد که باشی یا نباشی.
گاهی وقت ها بی انصافی مان اما برعکس عمل می کند. تجاوز از این وضعیت هاست. قربانی را این بار مقصر می دانیم و به جای متجاوز ظالم، قربانی بیچاره را متهم می کنیم که لابد خودت محرک بودی و فلان بودی و بیسار. این بار نمی زنمش چون حیف زدن، اما ازش می پرسم که چه کسی به تو این حق را داد که این طور خودت را از انسانیت پایین بکشی و مثل حیوان هر کاری دلت خواست بکنی و شان تمام انسانیت را خش دار کنی.
یا مثلا کشور متخاصم را ول می کنیم و به کشور قربانی جنگ می تازیم که چرا دولتمردانت فلان کردند و بیسار و کشور متخاصم را عصبانی کردند و باعث شروع جنگ شدند.
قبول دارم که هیچ وقت یک طرف مقصر نیست. بله، کاش به جای زنجیر پا شیوه ای انسانی تر پیدا می کردیم که زنجیر پای زندانی، شان انسانی زندانبانش را هم پایین می کشد. اعدام زندانی روح انسانی تمام جامعه را خش می اندازد و کاش حق زنده ماندن را به حق مرداندن برتری می دادیم. کاش یاد می گرفتیم که هر چه قدر قربانی تجاوز محرک امیال متجاوز باشد باز هیچ حقی برای متجاوز وجود ندارد و کاش یاد می گرفتیم که اگر تمام دنیا هم بگویند که لابد خودش می خواسته تا خودش نگوید که می خواهد این حق برای ما وجود ندارد برای تجاوز به شان انسانی یک انسان و خودمان و تمام جامعه. و کاش بدانیم که جنگ پست ترین راه است برای انسانی که هزاران سال زندگی را تجربه کرده و بازگشت به رویه اجداد غارنشین برای قدرت طلبی و تعیین محدوده ی قدرت در شان انسان ها نیست حالا هر کس که می خواهد مقصر باشد
. و کاش یک روزی بیاید که دولتمردانی بگویند بجنگید و ملت ها روی برگردانند و بگویند هر که جنگ می خواهد خودش برود بجنگد. ما مشغول تر از آنیم به زندگی که بخواهیم بجنگیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر