۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

روی ماه جایت را ببوس

بعضی جاها هست روی کره زمین که برای ادم خاص می شود. می شود پر از خاطره، پر از آرامش، پر از دل شکسته و پر از اشک ریخته شده و پر از آرامش پس از طوفان.
بعضی جاها فرای مکان معنایی مستقل پیدا می کنند. شخصیت به خود می گیرند و زنده می شوند.
بعضی جاها زمان متوقف می شود، تا می شود، گذشته و حال و آینده روی هم می افتد و فرای زمان و عقربه ها و تیک تاک ساعت همه بودن می شوی و همه حس.
بعضی جاها، جا نیستند. موجود زنده ای هستند که کنارت می نشینند و صدای آرام نفس هایشان را کنار گوشت می شنوی و تکان های آرام گاه و بیگاهشان را از گوشه چشمت می بینی. رو بر نمی گردانی که واضح ببینیش. فقط اطمینان داری که هست و کنارت نشسته. بعضی جاها آن جا کنارت می نشینند و در سکوت همراهیت می کنند. صدایشان را نمی شنوی و چهره شان را نمی بینی. فقط وزن بودنشان و حضورشان را لمس می کنی.
بعضی جاها دلت را گرم می کنند، دست نوازش برسرت می کشند و دلت که تنگ می شود آغوش برایت باز می کنند و سرت را که روی شانه بودنشان گذاشتی آرام آرام به پشتت می زنند و میگذارند دل سیر گریه کنی تا همان هق هق های سبک شده آخر.
بعضی جاها در این دنیای بی جدی بی هویت خوب است که هستند.
روی ماه این جاها را باید بوسید و رفت.
این جاها جای ماندن نیستند. جای نفس گرفتن برای ادامه دادن دوی ناتمام زندگی هستند.
دلت که قرص شد برو.این جاها سرجایشان با لبخند و صبر منتظر می مانند تا کی دوباره آغوششان را بخواهی و گرمای بودنشان را.

هیچ نظری موجود نیست: