عاشق اینم که آدم های جدیدی رو بشناسم. دنیای هر آدمی به اندازه شبکه هاییه که می شناسه. تو هرجا که میری یه سری آدم جدید می بینی و یه جزیره ی جدید به دنیات اضافه می کنی. بعد این جزیره ها به یه پل ارتباطی که تو هستی به هم لینک میشن و میشن دنیای تو. عاشق اینم که دنیام رو بزرگ و بزرگ تر کنم. دلم می خاد مثل این میلیاردرا که دوره می افتن دور دنیا و جزیره میخرن برا خودشون من هم مدام برم این ور و اون ور و جزیره های جدید بخرم و هی مایملکم رو بیش تر کنم. تو این چندماه اخیر داشتم یه جزیره جدید میخریدم. جزیره خوبی شد.حالا من یه دنیای بزرگ تر دارم. هرچند گاهی زیاده روی می کنم و نفرات جزیره ام خیلی بیش تر از اونی میشه که روش حساب کردم ولی یه چیزی رو خوب فهمیدم و اون این که تو نمیتونی در رو به روی آدما ببیندی تا وارد دنیات نشن. دنیای آدم با تنوعش قشنگه . پس من درها رو چهارتاق باز میذارم . مهم نیست که کی میاد تو مهم اینه که کیا می مونن. اما اونایی که موندن رو به هیچ قیمتی از دست نمیدم.
آدم ها تو این دنیا به این گندگی تنها به دنیا می آن. همه ی سعیم اینه که تنها از دنیا نرم. دلم میخاد تا میتونم دوست و آشنا داشته باشم همه جای دنیا. به قول سهراب بود هان؟ که یه چیزایی می گفت به این مضمون که دلم دنیایی می خواهد پر دوست ( از کلیت ماجرای این شعره که حتی نمی دونم مال کیه همین " پر دوست"ش رو یادم مونده! اعتماد به نفس مسخاد اینجوری نقل قول!)
آدم ها تو این دنیا به این گندگی تنها به دنیا می آن. همه ی سعیم اینه که تنها از دنیا نرم. دلم میخاد تا میتونم دوست و آشنا داشته باشم همه جای دنیا. به قول سهراب بود هان؟ که یه چیزایی می گفت به این مضمون که دلم دنیایی می خواهد پر دوست ( از کلیت ماجرای این شعره که حتی نمی دونم مال کیه همین " پر دوست"ش رو یادم مونده! اعتماد به نفس مسخاد اینجوری نقل قول!)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر