۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

همون آش و همون کاسه

دو ماه زندگی به دور از خانواده هیچ فایده ای نداشت این رو بهم فهموند که هر چند سخته ولی میشه تحملش کرد.
وقتی آدم از نزدیکانش دوره اونا براش عزیز میشن. بیش تر نگران سلامتیشون میشه. بیش تر دلش می خاد بهشون برسه واسشون وقت بذاره.
اما یه چیزی رو هیچ وقت یادم نمی ره. چیزی که معلم تاریخ دبیرستان بهمون گفت موقعی که هممون جوگیر شده بودیم و میخاستیم کلیتمون رو عوض کنیم و بشیم یه آدم دیگه. بهمون گفت که گول این تغییرات یه دفعه ای و جوگیرانه رو نخورید. هیچ تغییری یه دفعه ای اتفاق نمی افته. راست می گفت. آدم ها همیشه به ذاتشون برمی گردن. نمیشه که آدم یه شبه تغییر کنه. مثل من که الان یه هفته نشده برگشتم خونه و باز شدم همون آش و کاسه ای که بودم. مهم نیست که چه قدر تلاش کنی آدمیزاد همونی هست که هست. گیرم  که یه اپسیلون تغییر کنه اما هیچی به اندازه تغییر زمان بر نیست. اما در عوض وقتی که تغییر کردی دیگه کردی. نمیشه که برگردی.
خیلی دلم می خواست می تونستم تغییر کنم و بشم اونی که میخام ولی چه کنم که نمیشه. برای آدم تنبلی مثل من تغییر یعنی یه کار شاق غیر ممکن.
پس فعلا و عجالتا بنده بعد از دوماه زندگی کاملا متفاوت بازم همونی هستم که بودم.

هیچ نظری موجود نیست: