۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

الان

الان , درست همین الان دلم می خواست به جای این که اینجا نشسته بودم و اینو تایپ می کردم یه جایی بودم .... و داشتم اولین کتابم رو تایپ می کردم با یه ماگ چایی کنارم نشسته روی یه کاناپه ی مغز پسته ای رو به آتیش شومینه با بوی چوب صنوبر دیوارا و نرمی کوسن توی کمرم و همه ی اینا و هیچکدوم اونا!

هیچ نظری موجود نیست: