این سومین پنج شنبه ای بود که تعطیل بودیم . سه پنجشنبه از روزی که دسته جمعی تو شرکت هورا کشیدیم که بالاخره یه روز هست که می تونیم تهران رو تو نور روز ببینیم و کارهای اداری عقب افتاده مون رو انجام بدهیم می گذره و هنوز من پنجشنبه های تهران رو توی نور روز ندیدم و هنوز پام رو تو هیچ اداره یا بانکی نگذاشتم.
هنوز پاسپورتم تمدید نشده ,هنوز پسورد عابربانکم که از روز اول یادم رفته رو از بانک نگرفتم, هنوز از دندونام عکس نگرفتم , هنوز دیدن بچه ی ثنا نرفتم , هنوز سررسید زی زی رو پست نکردم , هنوز کلاس فرانسه یا شنا نرفتم و هنوز هیچ کاری نکردم.
پنجشنبه هام شده لذت خوابیدن تا نه و ده و دیدن هر چی فیلم که دلم می خواد و موندن در حالت افقی تا جایی که ممکنه .
پس تا اطلاع ثانوی زنده باد پنج شنبه های ساکن افقی تعطیل :)
هنوز پاسپورتم تمدید نشده ,هنوز پسورد عابربانکم که از روز اول یادم رفته رو از بانک نگرفتم, هنوز از دندونام عکس نگرفتم , هنوز دیدن بچه ی ثنا نرفتم , هنوز سررسید زی زی رو پست نکردم , هنوز کلاس فرانسه یا شنا نرفتم و هنوز هیچ کاری نکردم.
پنجشنبه هام شده لذت خوابیدن تا نه و ده و دیدن هر چی فیلم که دلم می خواد و موندن در حالت افقی تا جایی که ممکنه .
پس تا اطلاع ثانوی زنده باد پنج شنبه های ساکن افقی تعطیل :)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر