بر سر دوراهي من بودن
۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سهشنبه
تابلوهای روی زمین
دیشب نشسته بودم روی مبل وسط پذیرایی خانه جدید , میان همه ی آن فرش های لوله شده و تابلوهای روی زمین و کارتون های باز نشده و فکر می کردم که یعنی می شود همین الان همین جا بمیرو و فردایی نباشد که بیدار شوم و بروم سر کار لعنتی ام!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
‹
›
صفحهٔ اصلی
مشاهده نسخه وب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر